چکیده:
اسلام و سیاست همیشه دو مفهوم مکمل و همراه هم بوده اند و هیچ یـک از جریان های اسلامی نمیتوانند گفتمان هایی غیرسیاسی باشند. مقالـه حاضـر با استفاده از تقسیم بندی وبر، نیبـوهر و والـیس در مـورد جنـبش هـای مذهبی، در صدد است تقسیم بندی جریان های اسلامی و رابطه خاص آنها با سیاست را مشخص کند و با تمسک بـه مفـاهیمی چـون عقـل ، خشـونت و ایدئولوژی نشان دهد که نوعی کثرت و تنوع فکری، ارزشـی و کـارکردی در میان جریان های اسلامی مختلف در مـورد کـارکرد سیاسـی مـذهب وجـود داشته و یک نگاه مطلق ، ذات انگارانه و یکپارچه درباره اسلام سیاسی، تلقـی نادرست از این پدیده است و درواقع ما با گفتمان هایهای متفاوت اسـلامی روبه رو هستیم . درعین حال رابطه این جریان ها با مفاهیم مدرن سیاسـی در بستر زمان به جای یک پیشرفت خطی، دچار نوعی وضعیت غیرخطی بوده و در شرایط نوین جهان اسلام هرچند از نوعی تکثر به مانند جامعه مسـیحیت غربی برخوردار است ، اما نتوانسته است گذاری قطعی به یک وضعیت باثبات را به لحاظ گفتمان دینی طی کند و همچنان رقابـت و تضـاد شـدیدی بـین گفتمان های اسلامی برای سلطه بر جامعه وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"مقالـه حاضـر با استفاده از تقسیم بندی وبر، نیبـوهر و والـیس در مـورد جنـبش هـای مذهبی، در صدد است تقسیم بندی جریان های اسلامی و رابطه خاص آنها با سیاست را مشخص کند و با تمسک بـه مفـاهیمی چـون عقـل ، خشـونت و ایدئولوژی نشان دهد که نوعی کثرت و تنوع فکری، ارزشـی و کـارکردی در میان جریان های اسلامی مختلف در مـورد کـارکرد سیاسـی مـذهب وجـود داشته و یک نگاه مطلق ، ذات انگارانه و یکپارچه درباره اسلام سیاسی، تلقـی نادرست از این پدیده است و درواقع ما با گفتمان هایهای متفاوت اسـلامی روبه رو هستیم .
او ظهـور ایـن جریـان هـا را در ناکارآمـدی سـایر ایدئولوژیها در دنیای اسلام میداند و آنها را گروه هایی طرفـدار مشـارکت سیاسـی میداند البته از نوع خاص و با رویکردی متفاوت ، زیرا معتقد است که این جریان هـا مشارکت سیاسـی را ماننـد نوگرایـان در تطبیـق بـا مفـاهیم غربـی و بـا رویکـردی اصلاح طلبانه پیجویی نمیکنند و برای دستیابی به قدرت سیاسی از شیوه های نـاب اسلامی استفاده میکنند.
برخی دیگر چون نزیه ایـوبی از مفهـوم اسـلام گرایـی سیاسی استفاده میکنند و کسانی مانند ریچارد فرای بین تعصب گرایی و بنیـادگرایی تفکیک قائـل شـده (نظـری، ١٣٨٧: ٣٢٣) و در کنـار بـابی سـعید بـا ارائـه مفهـوم اسلام گرایی نگرش مثبتی به این جریان داشته و آن را جریـانی مـی داننـد کـه آینـده سیاسی خود را در اسلام میبیند و اسلام برای آنها فراتر از هویتی مذهبی تبدیل بـه هویتی سیاسی شده اسـت (سـعید، ١٣٧٩: ٩١)."