چکیده:
نوشتار پیش رو در وهله اول معاد جسمانی از دیدگاه ملاصدرا و سپس جایگاه مبنایی اصل تشکیک در وجود را مورد مداقه فلسفی قرار می دهد. از این رهگذر به دست می آید که اصل تشکیک در وجود، در همه ارکان معاد جسمانی که عبارت از نفس، بدن مثالی، قوه خیال و امور لذت بخش و دردآور می باشند، جایگاه مبنایی را ایفا می کند؛ به گونه ای که بدون در نظر گرفتن این اصل، معاد جسمانی مورد نظر ملاصدرا تثبیت نخواهد شد. در پایان، ضمن تطبیق معاد جسمانی صدرا و اصل تشکیک با آیات و روایات، این مطلب حاصل می شود که در بحث معاد، عمدتا با سه دسته آیات و روایات روبه رو هستیم که معاد جسمانی صدرا با هر سه دسته قابل جمع است.
In the first place، the present paper scrutinizes corporeal resurrection philosophically from Mulla Sadra’s viewpoint as well as fundamental position of the principle of existential gradation. In this way، it is inferred that the principle has a fundamental position in all of the corporeal resurrection components including soul، imaginary body، imagination، and enjoyable and painful affaires so that without considering this principle، corporeal resurrection known by the philosopher will not be established. At the end، matching Mulla Sadra’s corporeal resurrection and the principle with verses and narrations، it is concluded that regarding resurrection discussion، three groups of verses and narrations are mainly involved and Mulla Sadra’s corporeal resurrection is retractable with all three groups.
خلاصه ماشینی:
"(بنگرید به: همان: 101 ـ 96؛ همو، 1981: 3 / 103 ـ 101) صدرا از این اصل برای اثبات معاد جسمانی استفاده میکند و معتقد است زمین و آسمان به همراه آنچه درونشان است، همیشه در حرکت استکمالیه جوهری بهسمت دار آخرت و خداوند متعال هستند.
(صدرالدین شیرازی، 1360: 262) برای به تصویر کشیدن بهتر اصل تشکیک در معاد جسمانی، به چهار امر نیازمندیم که تشکیک در همه آنها نقش اساسی دارد؛ به اینگونه که در هریک از امور چهارگانه اثبات میکنیم، یک حقیقت واحد داریم که اشتراک دو مرتبه از آن حقیقت را در دو نشئه دنیا و آخرت بیان میکند و ازطرف دیگر، اختلاف این دو مرتبه هم بهنحو شدت و ضعف در همان حقیقت واحد میباشد.
مورد اول: از قوت و شدت نفس اخروی نسبت به نفس دنیایی در مسئله مرگ طبیعی مشهود است و حق این است که نفس بهسبب استقلال در وجود، که بهتدریج کسب میکند، از نشئه طبیعت منقطع شده و به نشئه دوم ارتقا مییابد؛ زیرا نفس حرکت ذاتی اشتدادی در وجود داشته و در ذاتش، از طوری بهطور دیگر و در جوهریت خود، از ضعف بهسوی کمال و از قوه بهسمت فعلیت میرود؛ هرگاه نفس، قویتر شود، تعلقش به بدن کمتر میشود، تا اینکه به نهایت شدت و استقلال در وجود میرسد و تدبیر بدن را کنار میگذارد و درنتیجه مرگ طبیعی روی میدهد.
با توجه به این امر که دستهای از آیات بحث رجعت بهسوی خداوند را برای همه موجودات و ازجمله انسان بیان کرده بود و طبق روایات، امور لذتآور و المآور اخروی نیز دارای شدت وجودی بسیار هستند و بدن مناسب با این امور نیز قویتر شده است؛ میتوان نتیجه گرفت که معاد جسمانی مثالی صدرا، با این دسته آیات و روایات قابل سازگاری است."