چکیده:
امروزه فرایندهای منطقه ای و بین المللی که مبتنی بر قالبهای ضدهژمونیک است ، بر روشهای انقلابی که در غرب آسیا (خاورمیانه ) وجود دارد، متکی است . در چنین شرایطی ، نظام سلطه به گونه اجتناب ناپذیری با نیروهای مقاومت گرا روبرو هستند و مقاومت ، به عنوان جلوه اصلی چهره خاورمیانه تلقی می شود؛ بنابراین نظام سلطه ، امنیت خود را در معرض چالشهایی می بیند که در خاورمیانه هویت می یابند. منشا این چالشها از یکسو وضعیت داخلی کشورهای منطقه است و از سوی دیگر، به علایق متعدد و متنوع غرب و برخورد آنها با مفاهیم اسلامی مربوط می شود که سبب شده است اسلام به موضوعی محوری در سطح بین المللی و به ویژه در مباحث امنیتی غرب تبدیل شود. زبان سیاسی مقاومت می تواند در کشورهایی ظهور کند که از قابلیت فرهنگی خاصی برخوردار باشند و اندیشه مقاومت و واکنش نسبت به فضای اجتماعی نابرابر را در برخورد با فرایندهای تهدید مورد استفاده قرار دهند. بر این اساس ، هدف این مقاله از یک سو بیان ویژگی های دو دانش واژه «نظام سلطه » و «بیداری اسلامی » و از سوی دیگر، تبیین آثار و پیامدهای پدیده بیداری اسلامی بر نظام سلطه است . فرضیه اصلی این پژوهش این است که بیداری اسلامی معادلات قدرت و مناسبات سیاسی را بین دولتهای منطقه و فرامنطقه ای دستخوش تغییر نموده و با ویژگی های درونی و محیطی خود باعث شکل گیری بلوک جدیدی از قدرت خواهد شد که تغییر در مناسبات قدرت (توزیع نابرابر و ایجاد اتحادها و ائتلافهای جدید) در نظام بین الملل را در پی خواهد داشت . روش تحقیق تحلیلی - تاریخی و توصیفی - تبیینی با استفاده ترکیبی از حوزه ها و مفاهیم میان رشته ای در رشته های مطالعات استراتژیک ، تجزیه و تحلیل سیاست خارجی و سیاست تطبیقی خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
بنابراین بیداری اسلامی با این ویژگی های مهم و حیاتی در بخشی از جهان شکل گرفته که کانون مقاومت در برابر اندیشه های غربی و مانع تسلط هژمونی غرب در این منطقه است ؛ از این رو یکی از پیامدهای اصلی حرکت کشورهای اسلامی به سمت ساختارسازی سیاسی و نظام سازی –به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی - بر اساس گرایشات اسلامی با هر نوع تلقی که ممکن باشد(میانه یا افراطی )، به چالش کشیدن مناسبات قدرت در نظام منطقه ای و بین الملل با رویکرد مقاومت اسلامی و سلطه ستیزی است .
از این جهت ویژگی های خاص خود را داشته و دارد و با پیمودن صراط مستقیم لاشرقیه و لاغربیه در تقابل هر دو قطب ایستاده است و از هیچ یک از قدرتهای افسانه ای نهراسیده است ، که همین موجب پیروزی های معجزه آسایی گردید»(صحیفه نور، ج ١٩ : ٥)؛ از این رو انقلاب اسلامی و رهبری آن ، نه تنها نظریات حاکم بر روابط بین الملل و نظام سلطه جهانی موجود را که نشئت گرفته از اندیشه هایی که حق را با زور می دانند مردود دانسته بلکه بر این اعتقاد و نظریه حرکت کرد که : «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه طلبان بی فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده نمی رسند».