چکیده:
الهیات سلبی یا حکمت تنزیهی، گونهیی از شناخت است که بیشتر درصدد بیان جنبههای سلبی متعلق خویش است تا بیان جنبههای ایجابی آن. بعبارت دیگر، از آنجا که شناخت ویژگیهای ذات الهی را مقدور بشر نمیداند، از اینرو در پی آن است تا صفاتی را که ذات الهی بدان متصف نیست، بشناسد نه آنچه را که بدان متصف است. این دیدگاه سابقهیی طولانی دارد، هرچند بین صاحبان آن اختلافنظرهایی هم دیده میشود. این نظریه در حوزههای مختلفی و از جمله در حوزه معناشناسی ورود پیدا کرده و معتقد است که دربارة صفات خدا نمیتوان آنگونه سخن گفت که دربارة همان صفات در دیگر موجودات. در فلسفه و کلام اسلامی نیز این دیدگاه با تکیه بر یکسری مبانی خاص مانند تباین وجودی، اشتراک لفظی، تلازم اشتراک معنوی با تشبیه و اکتناه ذات الهی و تاویل تنزیلی روایات پدید آمده است. اما هریک از این مبانی با اشکالاتی مواجه است که میتوان از آن به اشکالات مبنایی تعبیر نمود. این اشکالات متوجه اصل مبانی این دیدگاه بصورت جداگانه است. اما توالی فاسدی نیز هست که کل این نظریه میتواند درپی داشته باشد و در این مجال بدان پرداخته نمیشود. در این نوشتار کوشش شده است تا ابتدا تصویر مختصری از هریک از مبانی ارائه شده و سپس نقد آن براساس مبانی فلسفی و بویژه مبانی حکمت متعالیه صورت پذیرد و درآخر به این نتیجه منتهی شود که مبانی این دیدگاه مخدوش بوده و ازاینرو این دیدگاه در حوزة الهیات قابل دفاع و پذیرش نمیباشد.
خلاصه ماشینی:
در بحث معناشناسی این پرسش مطرح میشود که آیا انسان میتواند دربارة خدا و اوصاف و افعال او همانگونه که دربارة موجودات دیگر سخن میگوید، سخن بگوید؟ بعبارت دیگر، آیا اوصافی از قبیل وجود، علم و حیات، به هنگام اسناد به خداوند، دقیقا همان معنای رایج و شناخته شده به هنگام اسناد به انسان و سایر مخلوقات را دارند؟ و یا این واژهها صرفا بطور مشترک لفظی بکار رفته است و هنگام استعمال آنها در مورد خدا، معنای کاملا متفاوت و متمایز دیگری پیدا میکنند؟ آیا آنچه بر خدا اطلاق میشود از معنای ایجابی برخوردار است یا معنای سلبی؟ برخی در این مبحث به سلب روی آوردند و قائل شدند که تفسیر ایجابی از صفات، ناممکن است و نمیشود معنای ثبوتی برای آن صفات داشت که این را الهیات سلبی در حوزه معناشناسی مینامیم.
1) دارای معنا و مفهوم عام است و امری انتزاعی و از معقولات ثانیه فلسفی بحساب میآید که هم بر خدای متعال (خالق) صادق است و هم بر مخلوقات و در عین حال، این اشتراک مفهومی باعث شباهت نمیشود؛ زیرا 2) وجود و صفات آن طبیعتی مشترک بین خالق و مخلوق نیست، چون وجود خدای متعال از محوضتی برخوردار است که فوق التمام بوده و از تناهی و محدودیت وجود مبراست و ذات او مشوب به عدم نیست و قصور و نقصی در وجود مبارک او راه ندارد؛ برخلاف وجود ممکنات که از فیوضات خدای متعال بوده و قائم به او هستند و از اینرو محدود بوده و مرکب از وجود و عدمند.