چکیده:
سابقة رشتة ادبیات تطبیقی در ایران بسیار کوتاه است. چندین دهه است که این
رشته مورد غفلت نهادها و مراکز علمی و پژوهشی کشور قرار گرفته است. هدف
این مقاله جلب توجه سیاستگذاران ادبی و هنری کشور به ضرورت توسعة این
شاخه از دانش بشری در ایران است. به منظور توجیه چنین ضرورتی لازم است به
قدمت، جایگاه، گسترة علمی و کاربرد این رشته در میان سایر ملل و فرهنگها
نظری بیفکنیم . بر این اساس، ابتدا به بررسی تاریخچة رشد و تحول این دانش در
جهان می پردازیم و به مکتبهای عمدة آن اشاره میکنیم. بزرگترین چالش این
است که نه « ادبیات تطبیقی » رشته در طول تاریخ ارائة تعریف جامعی از اصطلاح
تنها به درستی فهمیده نشده بلکه موجب کج فهمی های بسیاری نیز گشته است؛ و
شاید همین امر موجب عدم گسترش علمی آن در ایران بوده است. در بخش های
بعدی این نوشتار به اجمال به بررسی تطور نظریه های ادبیات تطبیقی از قرن
نوزدهم تا زمان حال، اهمیت ادبیات تطبیقی، و تبیین قلمرو گستردة پژوهش در
ادبیات تطبیقی با ذکر نمونه های کاربردی خواهیم پرداخت. بیشک آشنایی با
حوزه های بکر و تفکربرانگیز ادبیات تطبیقی پنجره های جدیدی بر مطالعات و نقد
ادبی معاصر می گشاید. در پایان، ضمن نگاهی به رشد روزافزون گروه های
دانشگاهی، انجمنهای علمی و نشریات تخصصی این رشته دردانشگاههای معتبر
شرق و غرب، بار دیگر بر رسالت و نقش موثر نهادهای فرهنگی و ادبی کشور،
به خصوص فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در سیاستگذاری و برنامه ریزی
مطالعات ادبیات تطبیقی در ایران و ساماندهی پژوهشگران و فرهیختگان این رشته
تاکید خواهیم کرد.
خلاصه ماشینی:
در پایان، ضمن نگاهی به رشد روزافزون گروههای دانشگاهی ، انجمن های علمی و نشریات تخصصی این رشته دردانشگاههای معتبر شرق و غرب، بار دیگر بر رسالت و نقش مؤثر نهادهای فرهنگی و ادبی کشور، به خصوص فرهنگستان زبان و ادب فارسی ، در سیاست گذاری و برنامه ریزی مطالعات ادبیات تطبیقی در ایران و ساماندهی پژوهشگران و فرهیختگان این رشته تأکید خواهیم کرد .
از میان سایر پژوهشگران ایرانی ، مجتبی مینوی، عبدالحسین زرین کوب، خسرو فرشیدورد، حسن هنرمندی، و محمد علی اسلامی ندوشن در میان آثار و تألیفات خود اشاراتی به ادبیات تطبیقی دارند، لکن به علت فقدان یک نهاد رسمی یا انجمن علمی که بتواند پژوهشگران این رشته را در ایران گردهم آورد و بستر تعاملات علمی و رشد وتوسعه این رشته را فراهم سازد، هیچ گاه ارتباط ساخت مندی بین آنها به وجود نیامده است .
به سخن دیگر، ادبیات تطبیقی برای ادبیات نظریه و تعریف خاصی دارد، حوزههای پژوهشی خاص خود را دارد و در عین ارتباط با ادبیات ملل مختلف ، حیطه دانشگاهی مستقلی در مطالعات و پژوهش های ادبی است و بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا گروه هایدانشگاهی با نام «ادبیات تطبیقی »و یا«ادبیات تطبیقی و ادبیات جهان »دارند که هم از نظر علمی و هم اداری مستقل از گروههای ادبیات ملی هستند، لکن فلسفه تطبیقی ،به عنوانمثال، یکی از گرایش های گروه فلسفه است و رشته مستقلی محسوب نمی گردد.