چکیده:
«عقلانیت» ویژگی برجستهای است که دنیای نوین بدان توصیف میشود. به اعتقاد جامعهشناسان، این ویژگی است که فرهنگ و جامعة جدید را از دوران قبلش متمایز ساخته است. این عقلانیت تحولاتی به دنبال داشته و افق جدیدی را برای شناخت و تحلیل زندگی اجتماعی فراروی بشر گشوده و شرایط جدیدی برای او ایجاد کرده است. از پیامدهای مهم این خصوصیت و سیطرة عقلانیت بر کنش و ساختار دنیای جدید، افول نقش دین در حیات اجتماعی و مواجه شدن آن با فرایند سکولاریزاسیون است. در این پژوهش، با بررسی انواع عقلانیت، سازوکار تأثیر آن بر فرایند سکولاریزاسیون نقد و بررسی میشود.
Rationality is an outstanding feature which characterizes the new world. According to sociologists، it is this feature that distinguishes culture and modern society from the previous era. This rationality has caused many changes، opened up new vistas for man for a better understanding of social life and changed his conditions. One of the significant effects of this feature and dominance of rationality over the action and modern world structure is the decline of the role of religion in social life and in its confrontation with the trend of secularization. This research takes a critical look at the mechanism of the influence of rationality on the process of secularization after investigating the various types of rationality.
خلاصه ماشینی:
"اما به موازات دگرگونی تکاملی بشر و دستیابی به فهم جدید از جهان طبیعی و اجتماعی و نیز تجربة ساختار پیچیدة اجتماعی و احساس نیاز به حضور نهادهای تخصصی، بهتدریج، جامعه به سمت عقلانیشدن پیش رفت و بدینسان، از نقش دین در جامعه کاسته شده و دین در چنین شرایطی، در بسیاری از جوامع چارهای جز ترک صحنه به نفع عقل عرفی نداشت و این روند به صورت یک فرایند فراگیر و نه طرح تحمیلی، دیگر جوامع را نیز درخواهد نوردید.
آنچه ذکر شد، وجه انزوای اجتماعی فرایند سکولاریزاسیون است و حیثیت دیگر این فرایند، عصری شدن دین است؛ یعنی با توجه به علمیشدن جهان، اگر دین بخواهد همچنان در جامعه حضور داشته باشد و بهعنوان فرانهاد همچنان نقشآفرینی کند تنها در یک صورت امکانپذیراست و آن هنگامی است که عقلانی شود؛ یعنی با فاصله گرفتن از قدسیت و جنبههای ارزشی، خود را با سازوکارهای این جهانی تطبیق دهد.
در جهت همین ایده است که تمایزی قاطع بین دین و فناوری ایجاد میکنند و کارآمدی فناوری غرب در جامعة اسلامی را تنها با پذیرش محتوای فرهنگی غرب؛ یعنی هویت سکولار امکانپذیر میدانند، و در نقد کسانی که به تفکیک عناصر توسعه معتقد بودند، میگویند: آنان این توهم را در کشور ما ایجاد کردهاند که گویا تمدن جدید (غربی) قابل تفکیک است؛ بهطوریکه میتوان اجزای مفید و خوب آن را (مانند علم و تکنولوژی) انتخاب نمود و اجزای نامناسب و بد آن (فرهنگ و ارزشها) را به کناری نهاد."