چکیده:
بررسی نقش و حضور زنان در داستانها و اشعار نویسندگان و شاعران مرد و نیز جایگاه مردان در آثار زنان نویسنده و شاعر، مقولهای قابل بررسی است. این پژوهش به بررسی بازتاب نگاه به زن درآثار یک نویسنده مرد و بازتاب نگاه یک شاعر زن به مرد دراشعار اومی پردازد و تاثیر نگرش آنها را به جنس مخالف در زندگی واقعیشان بررسی میکند. پرسش اصلی این است که آیا حضور زنان در آثار مردان و برعکس، پررنگ و تاثیرگذار و سازنده بوده یا در حاشیه و کمرنگ و سترون تصویر شده است؛ به این منظور دوتن از معاصران، صادق هدایت و فروغ فرخزاد را انتخاب کردهایم تا دیدگاه آنها را درباره جنس مخالف در آثارشان بررسی کنیم. نتایج پژوهش نشان میدهد این دو در آثارشان نسبت به جنس مخالف خود دیدگاه مثبتی نداشتهاند. نگرش آن دو به جنس مخالف، باعث بدبینی و تنهایی آنها در زندگی واقعیشان شده است.
Study of the role and presence of women in the stories and poems penned by male authors and poets; and the status of men in the works of female authors and poets is a topic of importance which can be carried out.
This research studies the outlook toward women in the works of a male author, and the outlook of a female poet toward men in her verse, while also investigating the impact of their perspective toward the opposite sex in their real lives. The question is whether presence of women in the works of men and vice versa has been highlighted, influential and constructive, or has been marginalized and faded. To this end, two contemporary literary figures, Sadeq Hedayat and Forouq Farokhzaad have been chosen to study their viewpoint toward the opposite sex in their works. The outcome of survey shows both of these two literary figures didn’t maintain a positive outlook toward the opposite sex, which in turn led to their pessimism and solitude in real life.
خلاصه ماشینی:
در بررسی دیگر با عنوان «مقایسۀ محتـوای آثـار شـاعران زن با شاعران مرد در شعر معاصر»، سروده های سه شاعر زن (پروین اعتصامی، فـروغ فرخزاد، طاهره صفارزاده ) و سه شـاعر مـرد (بهـار، سـهراب سـپهری، علـی موسـوی گرمارودی) با هم مقایسه ، و از بررسی مقایسه ای این شاعران به سـطح فکـری شـاعران مرد، پرداخته شده است (شبنم سادات کشفی، پایان نامۀ کارشناسی ارشد: ١٣٨٥) اما تحقیقـی بـا موضوع مقایسۀ آثار فرخزاد و هدایت در رویارویی با جـنس مخـالف و بازتـاب آن در زندگی و آثارشان یافت نشد.
زن در کنار فرمانبری، بایـد مـرد درویـش را هم پادشاه کند؛ پس باید قانع و صرفه جو نیز باشد؛ این زن را میتوان بیهـیچ خطـایی، چون وسیلۀ زایدی بیرون انداخت : زن نو کن ای دوست هر نوبهـار که تقـویم پـاری نیایـد بـه کـار (سعدی، ١٣٩٠: ص ٢٧٦) از دیگر سو، زن موجودی غیر قابل اعتماد است : بـدو گفـت کــز مــردم ســرفراز نزیبـد کـه بـا زن نشـیند بـه راز (فردوسی، به نقل از دهخدا، ١٣٨٥:ص ١٤٩) در چنین فرهنگی اگر مردی ناقص و ناتمام باشد، زن خطاب میشود: کاهلی پیشـه کـردی ای کـم زن وای مردی کـه کـم اسـت از زن (سنایی، به نقل از دهخدا، ١٣٨٥: ص ٢٧٩) زنان چون درختند سـبز آشـکار ولیک در نهـان زهـر دارنـد بـار (اسدی، به نقل از دهخدا، ١٣٨٥ :ص ٢٧٩) شاید مولانا زیباترین وصف را د بارة زن گفته باشد: پرتو حق است او معشوق نیست خالق است او گوییا مخلوق نیسـت (مولوی، ١٣٧٤: ١١٠) این دوگانگی که گاهی زن با هاله ای از قداست و نور تصویر میشـود و مـرد بـرای لحظه ای دیدار او، هستی خود را پیشکش میکند و زنـی کـه اغلـب در شـعر و ادب و فرهنگ ما جلوه گری میکند، موجودی گرفتار قانون مردسالار تحقیرشده است ، چگونـه میتواند موجود واحدی باشد.