خلاصه ماشینی:
"نظرگاه دیگر ابن رشد، نوع نگاه وی به جایگاه عقل انسانی است که آرای وی را با گذشته و میراث کهن درگیر میکند؛ به ویژه اعتباری که به جایگاه عقل بشری میبخشد همانند اعتبار مستفاد از مفاد نصوص شرعی است، یعنی فرآوردهها و یافتههای آن را فرا زمانی و فرا مکانی کرده و در عین حال آن را اساس بنای نظام تعاملی اجتماعی قرار میدهد.
فاما ان الشرع دعا الی اعتبار الموجودات بالعقل، و تطلب معرفتها به، فذلک بین فی غیر ما آیة من کتاب الله تبارک و تعالی: مثل قوله تعالی «فاعتبروا یا اولی الابصار»، و هذا نص علی وجوب استعمال القیاس العقلی، [ أو العقلی] و الشرعی معا؛ در متن فوق ابن رشد به این پرسش پاسخ میدهد که مراجعه به آرا و آثار پیشینیان به لحاظ شرعی چگونه است؟ از آن جا که فعل فلسفه (یعنی فلسفیدن) چیزی بیش از نگریستن در موجودات و اعتبار آنها از جهت دلالت بر سازنده (فاعل) و بر ساخته شده (ماده) نیست، نصوص شرعی شناخت و اعتبار این موجودات را به واسطه عقل طلب کرده است، که از آن وجوب بکارگیری قیاس عقلی و قیاس عقلی و شرعی با هم فهمیده میشود.
ولابد من الوقوف هنا قلیلا مع هذا التمییز الذی یقیمه ابن رشد بین العلماء و الجمهور: انه تمییز علی مستوی المعرفة فقط، فالاختلاف بین معارف العلماء و معارف الجمهور اختلاف فی التفاصیل، وبالتالی فی الدرجة، لافی النوع: الجمهور یقتصرون علی «ما هو مدرک بالمعرفة الاولی المبنیة علی علم الحس»، و قد لایصدقون العقل اذا تعارض مع الحس: «فینبغی للذی یرید ان یخوض فی هذه الاشیاء، ان یعلم ان کثیرا من الامور التی تثبت فی العلوم النظریة، اذا عرضت علی بادی الرأی و الی ما یعقله الجمهور من ذلک، کانت بالإضافة الیهم شبیها بما یدرک النائم فی نومه..."