چکیده:
یکی از کاربردیترین ابزارهای استنباط احکام در فقه و حقوق اسلامی، احراز دلالت لفظ بر اطلاق از طریق «مقدمات حکمت» است که این نوشتار به بررسی زوایای مختلف آن میپردازد. در این راستا، نظریات اصولی پیرامون وضع الفاظ مطلق، مورد نقد و بررسی قرار گرفته و از بین اقوال قدما و متاخرین، پنج مقدمه تحت عناوین زیر: «در مقام تمام بیان مراد بودن متکلم، عدم قرینه بر تقیید، عدم قدر متیقن در مقام تخاطب، امکان اطلاق و تقیید و عدم انصراف» بهدست آمد. سپس راجع به هر یک از مقدمات موصوف از جهات مقصود از آن مقدمه، اعتبار مقدمیت و راه احراز آن بحث شد. در نهایت با بررسی نظریات و آرای اصولیها و ادلّه استنادی آنها مشخص گردید که دلالت مطلق بر اطلاق، عقلی است و این دلالت توسط قرائن اثبات میشود و صرفا مقدمیت مقدمهاول را برای استنباط اطلاقات نمیتوان انکار کرد اما مقدمیت سایر مقدمات قابل قبول نمیباشد. بنابراین، قرینه عامه یا حکمت تنها یک شرط دارد و آن هم «در مقام بیان تمام المراد استعمالی بودن متکلم» است؛ یعنی گوینده در مقامی باشد که بخواهد تمام مقصودش را بیان کند و برای احراز این مقدمه میتوان از اصل عقلایی اصاله البیان استفاده کرد
One of the most utilizations of inference tools of Orders in Islamic jurisprudence and law is to obtain the indication of word against generalization by wisdom rudiments. The current article reviews different aspects of that issue. Accordingly، the principal theories about the status of absolute words are reviewed and criticized. Between words of past and last people، five prefaces is obtained such as the whole aspiration form، asymmetry against encumbrance، lack of encumbrance value in terms of addressee، possibility of generalization and encumbrance and lack of refusal. Then each of mentioned prefaces was discussed according to the purpose of that preface، reliability of priority and the way of obtaining that.
Finally by reviewing the theories and opinions of principles and their documentary proofs، it was ascertained that absolute indication is rational. So common symmetry or wisdom has just one condition، that is the speaker be in the form of expressing all his/her purpose and for the obtaining this preface، the use of rational principle of original expression is applicable.
خلاصه ماشینی:
"الف) منظور از بیان مراد سؤال قابل طرح در اینجا، آن است که آیا منظور از «مراد» در مقام بیان تمام مراد بودن متکلم، بیان مراد جدی و واقعی متکلم است یا مراد استعمالی و قاعدهای و قانونی؟ در پاسخ به این سؤال، اختلاف نظری بین دو اصولی توانمند؛ یعنی شیخ انصاری و مرحوم آخوند وجود دارد: 1- شیخانصاری: منظور از آن، خصوص بیان مراد واقعیاست همان بیانی که در بحث «تأخیر بیان از وقت حاجت» مطرح است، لذا وقتی متکلم در مقام بیان مراد واقعی است که هیچ قرینه و بیانی، اعم از متصله و منفصله، بر خلاف آن نیاید، و آمدن قرینه خلاف، کاشف از این است که باشد تا در صورت نبودن قید، آن را مطلق بدانیم اما اگر متعلق یا موضوع فاقد چنین امکان و قابلیتی بود تمسک به اطلاق، صحیح نیست.
ثانیا مانعیت انصراف ظهوری از تحقق اطلاق مورد قبول است؛ یعنی اگر استعمال مطلق به حدی از شهرت برسد که با استناد به شهرت، ظهور در مقید پیدا کند چنین ظهوری مانع از تمسک به اطلاق خواهد بود اما همانگونه که در بخش سوم در رابطه با مقدمیت عدمالقرینه بر تقیید گفته شد، بحث در مقدمات حکمت در جایی است که شک وجود داشته باشد ولی اگر در موردی قرینهای بود دیگر جایی برای مقدمات حکمت باقی نخواهد ماند، بنابراین انصراف ظهوری،متفرع بر همان مقدمه عدمالقرینه بر تقیید است و آنچه در اثبات عدم اعتبار مقدمیت آن مقدمه گفته شد در اینجا هم صادق است."