چکیده:
به ظاهر در حقوق ایران فرزند طبیعی را نمیتوان به والدین منتسب نمود. در فقه امامیه نظر مشهور عدم انتساب چنین طفلی است و این نظر در قانون مدنی و دکترین حقوقی نیز نمود یافته است. عمده دلایل مشهور بر این ادعا، حدیث فراش و اجماع منقول است. این دلایل خالی از اشکال نبوده و قابل نقدند. مخالفین مشهور با توجه به حقیقت عرفی نسب و ماهیّت آن که انتزاعی و با منشاء خارجی است و لزوم رعایت عدالت و اشکالاتی که بر نظر مشهور وارد مینمایند، عقیدهای مخالف دارند. این اعتقاد از قوتی نسبی در قیاس با مشهور برخوردار است که قابل اغماض نیست. هرچند حقوقدانان بسیاری حکم عدم الحاق در مادهی 1167 قانون مدنی را با توجه به نظر مشهور به نفی نسب تعبیر نمودهاند؛ اما توجّه به سایر مواد قانونی که به نحوی مبیّن این ماده قلمداد میگردند از قوت این دیدگاه میکاهد. به نظر میرسد قانونگذار ایران به طور کامل از مشهور فقها تبعیت نکرده است. قانونگذار فرزند طبیعی را مانند سایر فرزندان منتسب به والدین دانسته و نسب او را منشاء آثار میداند. اگرچه به صراحت در توارث، او را از سایر فرزندان متمایز مینماید
خلاصه ماشینی:
"ir ( 1- مقدمه یکی از بحثبرانگیزترین مسائل در میان مسائل مربوط به اطفال نامشروع مسألهی نسب آنان است، این که آیا اطفال ناشی از زنا و سایر اولاد نامشروع دارای نسب هستند و منتسب به والدین میگردند یا خیر؟ پذیرش اعتقاد غالب مبنی بر فقدان نسب، در رابطهی ناشی از زنا که مصداق اجلای نسب نامشروع است، حتی میتواند مبنای تقسیم نسب و پذیرش وجود نوعی از نسب را که از آن به «نسب نامشروع» تعبیر میشود را متزلزل نموده و موجب این ابهام معقول گردد که اگر طفل متولد از زنا و سایر اولاد غیرمشروع منتسب به والدین نیستند، چرا و بر مبنای چه ضابطهای نسب را باید به مشروع و غیرمشروع تقسیم نمود؟ آیا این تقسیم، با عدم انتساب این اطفال و اعتقاد به این که تنها مصداق نسب همان نسب مشروع است قابل جمع است؟ اما پیش از ورود در مباحث اصلی، ذکر چند مطلب ضروری به نظر میرسد: نخست: برخی معتقدند چون نسب حقیقت شرعیه ندارد و امری با منشا تکوینی و خارجی است، لذا حکم تکلیفی حرمت، تأثیری در صدق نسب و عناوین نسبی ندارد."