چکیده:
تقیه یکی از باورهای شیعه است و در جائی قابل اعمال می باشدکه جان یا مال و یا عرض شخص در خطر تعرض دشمن بوده و حفظ آن منوط به اظهارسخن یا عملی برخلاف موازین مسلم دینی باشد. امامان معصوم نه تنها اجازه داده اندکه به این حکم عمل شود بلکه خود بدان عمل نموده تا جائی که پاره ای از روایات متضمن حکم شرعی براساس تقیه صادر گشته و لذا نمی تواند مستند حکمی، تحت عنوان سنت، قرارگیرد. از سوئی فقها، بسیاری ازروایات مخالف با نظر مشهور و موافق با نظر اهل سنت را حمل برتقیه کرده و بدان عمل ننموده، درحالی که نظر غیرمشهور منطبق یا مستند به آن روایات می باشد. لذااین سوال؛ به جد، مطرح می شود که چه باعث شده که امام(ع)تقیه نماید، درحالی که شان حضرتش، در مقام بیان احکام و حفظ حوزه دین، چون پیامبراست و پیامیر تقیه نکرده وگرنه نقض غرض می شده؟ فرضیه اثبات شده در پاسخ این پرسش این است که ملاک تقیه با توجه به متن روایات و عمل معصومان(ع) به خطر افتادن موقعیت شیعه در امر حکومت بوده و بنابراین روایاتی را می توان حمل برتقیه کرد که مربوط به احکام فقهی مرتبط باشوون حاکم باشد و نه هر روایت مخالف با نظر مشهور و موافق با دیدگاه اهل سنت.
Taqiyyah is one of Shiites beliefs. It is applicable where a person's property، life، or prestige is prone to the threat of an enemy and preserving them shall be subject to produce a statement or practice contrary to the absolute religious rules. Innocent Imams have not only authorized to act according to this order، but also they have adhered to it so that some traditions which guarantee religious orders have been issued based on Taqiyyah. Therefore، an order cannot be documented based on the tradition. On the other hand، jurists deem many of the traditions that are contrary to the famous view and in conformity to the view of Sunnis as Taqiyyah and hence، did do act accordingly. However، the infamous view conforms to those traditions or can be documented to them. This question is then raised seriously as what caused Imam (peace be upon him) to develop Taqiyyah although his position in announcing the orders and safeguarding the religion is like the Prophet. But the Prophet did not Taqiyyah، otherwise it would be regarded as violation of the intention. The hypothesis proven to answer this question is that according to the texts of narrations and traditions of innocents Imams (peace be upon them)، the basis of Taqiyyah was that the situation of Shiite in the government was jeopardized. Therefore، the traditions can be regarded as Taqiyyah that are related to jurisprudence orders in relation with the governing prestige and not any tradition contrary to the well-known opinions that agree with the views of Sunni people.
خلاصه ماشینی:
"نظیر این گونه آراء درکتب فقهی کم نیست ولذا این سؤال مهم واصلی مینماید که : باچه ملاکی روایت مخالف با رأی مشهور را میتوان حمل برتقیه کرد؟ ویا چنانچه دو روایت در تعارض با یکدیگر قرار گرفت آیا میتوان همواره روایت مخالف باعامه را- با تساوی مرجحات هر دو- ناشی از تقیه دانست ؟و آیا صرف موافقت روایتی بادیدگاه عامه ومخالفت آن با نظر مشهور فقهای امامیه ، حاکی از صدور آن از ناحیه تقیه است ؟ نکته مهم وسخت پرسش برانگیز؛ جایگاه امامان معصوم (ع ) در نیابت از پیامبر (ص )، بویژه در بیان احکام وصیانت از معتقدات واحکام اسلامی است وطبق معتقدات شیعه تفاوتی میان امام معصوم وپیامبر وجود ندارد جزآن که پیامبر وحی را از طریق رؤیت فرشته ویا خواب دریافت میکرده ولی امام(ع ) از طریق شنیدن صدای فرشته (کلینی، ١٣٦٣، ١، ١٧٤" باب طبقات الانبیاء والرسل والائمه علیهم السلام " و ١٧٦" باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث "١٩٤" باب ان الائمۀ نورا لله عزوجل ") ازطرفی روشن است که پیامبران در تبلیغ دین به تقیه عمل نکرده واین امر در مورد پیامبر اسلام بسیار روشن مینماید به نحوی که حتی وقتی پای جانش در بین بود هرگز تقیه نکرد و به وظائف رسالت خود بدون پردهپوشی اقدام فرمود."