خلاصه ماشینی:
"اعمال روشهایی که از حجم کتاب کاسته و در عین حال خللی در اصل هدف پدید نیاورده است، فی المثل از ذکر واژههایی که موضوعیت نداشته یا الفاظ و حروف غیر ضروری خودداری به عمل آمده است،به ضبط یک مورد از عبارات مشابه به آوردن آدرس بقیه،اکتفا گردیده است،و موارد به یکدیگر ارجاع و اختلاف نسخ با علامت اختصاری(خ ل)مشخص شده است.
پارهای اشکالات الف:عدم انسجام کامل در ترتیب الفاظ اصلی هر ماده با اینکه به نظر میرسد روش تدوین در ترتیب الفاظ هر ماده کلا بر این اساس:«فعل ماضی،مضارع، امر،مصدر،اسم فاعل،اسم مفعول،افعل التفضیل، صفت مشبهه،صیغهء مبالغه،و سایر مشتقات،با رعایت تقدم مجرد بر مزید و معلوم بر مجهول»اتخاذ شده است، (به مادهء«امر»،ص 216-227 رجوع کنید)لیکن در بسیاری موارد،کاستیهایی به چشم میخورد که حتی المقدور به ذکر نمونههایی بسنده میشود: 1.
اگر گفته شود که علت این تقدم و تأخر تعداد کاربرد واژه از نظر کمی است،بدین معنی که چون فی المثل کلمهء اسد،از شش بار،چهار بار به صورت«اسد»و دو بار به شکل«الاسد»آمده،پس «اسد»بر«الاسد»مقدم گشته است،میگوییم در واژهء قصد که دوازدهء بار به کار رفته و تعداد کاربرد کمی هر یک(القصد و قصد)شش بار و برابر یکدیگر است، چگونه باید عمل کرد؟یا علت تقدم لفظ«المثل»که از 27 مورد،فقط یک مورد با ال تعریف آمده(خطبهء 153-11)بر«مثل»که 26 بار ذکر شده چیست؟ جالبتر اینکه در بند 5،نه تنها هیچ یک از موارد فوق صدق نمیکند،بلکه اصلا هر سه بار که نوافل به کار رفته با(ال تعریف)بوده است،حال معلوم نیست که اصلا ذکر نوافل بدون(ال)آنهم در مرتبهء نخست چه مفهومی دارد؟ ج-2."