چکیده:
نظریه حکمرانی خوب که اخیرا توسط متفکران غربی مطرح شده است ، کلید توسعه جوامع درحال توسعه را فراهم کردن شرایط و نهادهایی میداند که به دولت کمک کند تا از عهده انجام وظایف حاکمیتی و پشتیبانی خود برآید و بتواند زمینه ساز رشد بازار و هدایت آن به نفع عامه مردم باشد. این در حالی است که حکمرانی خوب و اهمیت آن در اسلام پدیده ی جدیدی نیست و در منابع اسلامی بارها به اهمیت حکمرانی خوب اشاره شده است . لذا هدف اصلی این مطالعه بررسی نظریه حکمرانی خوب و مقایسه آن با دیدگاه امام علی(ع ) در نهج البلاغه میباشد. نتایج این مطالعه نشان میدهد دیدگاه امام علی(ع ) درباره ی حکمرانی نه تنها منافاتی با نظریه حکمرانی خوب ندارد بلکه در بسیاری از موارد از آن کامل تر و جامع تر میباشد.
خلاصه ماشینی:
"ازآنجا که خطبه ها، نامه ها و سخنان حضرت از سیره ی ایشان در دگرگونی اوضاع امت اسلامی و تحقق سعادت مطلوب برای آنان جدا نیست ؛ لذا نهج البلاغه شکل اسناد سیاسی به خود گرفته که جهت گیریهای حکومت اسلامی، روش های اداره کشور و نحوه ی برخورد با دشواریها را تبیین میکند و در برگیرنده خط مشیهای سیاسی است که باید در حکومت اسلامی از آنها پیروی کرد.
امام علی(ع ) مالک اشتر را از اینکه امارت و قدرت را وسیله ای برای تحمیل دیدگاه های خود بر جامعه قرار دهد، نهی میکند و میفرماید:"و هرگز مگو که مرا بر شما امیر ساخته اند و باید فرمان من اطاعت شود، زیرا چنین روشی موجب فساد دل و سستی دین و نزدیک شدن زوال قدرت است " (نهج البلاغه ، دشتی: ٤٠٥).
(411 از فرمایشات امام علی(ع ) در خصوص وظایف حاکم میتوان به این نکته دست یافت که ایشان به اصل اثربخشی اقدامات دولت پایبند بودند و تمام تلاش خود را برای تحقق عدالت ، تأمین سعادت مادی و معنوی و توجه به رشد و بالندگی مردم به کار میبست ؛ به طوریکه تاریخ مؤید این امر میباشد، چرا که در دوران حکومت و حکمرانی ایشان توزیع بیت المال به صورت کاملا عادلانه صورت میگرفت و شکاف طبقاتی به کمترین میزان خود رسید.
"Growth without Governance", World Bank Policy Research, Working Paper, pp129-229: http://econ."