چکیده:
دولت شاهنشاهی پهلوی دوم از ابتدای دهه پنجاه ش ./ هفتاد م . به منظور سرکوب جنبش آزادیبخش ظفار، با اعزام مستقیم بیش از ٣ هزار نفر از نیروهای مسلح ایران که به تدریج تا ١٠ هزار نفر افزایش یافت ، سلسله نبردهایی را در سلطنت عمان آغاز کرد که در نهایت با شکست شورشیان به اتمام رسید. هدف از این پژوهش ، بررسی علل این اقدام و انگیزه های حاکمیت پهلوی دوم برای پذیرش چنین نقش سنگین و پرهزینه ای است . نگارنده معتقد است که مداخله نظامی ایران در بحران ظفار، نتیجه مجموعه ای از علل و شرایط سیاسی، اقتصادی و نظامی داخلی و خارجی بوده است و بدون تاکید بر یک عامل ، باید مجموعه عوامل را در یک شبکه زنجیره ای و تاثیرگذار بر یکدیگر بررسی کرد.
خلاصه ماشینی:
دولت مسقط در بیانات خود همواره بر مسئلۀ درخواست رسمی خود از ایران برای مداخلۀ نظامی تأکید میکرد و این سیاست را کاملا به جا و منطقی میدانست (آرشیو اسناد وزارت امور خارجه ، شمارة ٢٦٤/ س ، ١٤/ ٩/ ١٣٥٤).
شاه ایران نیز به طور مکرر، مسئله درخواست رسمی عمان و اصرار آنان برای دریافت کمک از تهران را گوشزد میکرد؛ امری که میتوانست ضمن توجیه این لشکرکشی، برخی زمزمه های مخالفت آمیز اعراب و تردیدهای آنان دربارة مشروعیت این عملکرد را خاموش و برطرف سازد (اطلاعات ، ١/ ٤/ ١٣٥٣: ١٣؛ آرشیو اسناد ریاست جمهوری، شمارة ١٩٧- ح ، ٦/ ٦/ ١٣٥٤؛ همان ، شمارة ١٩٧- ح ، ١٤/ ٨/ ١٣٥٤).
در مردادماه ١٣٥٣، راشد، از اعضای کمیتۀ مرکزی ظفار، در گفت وگویی با روزنامۀ بیروت در لبنان ، با اشاره به برخی از دلایل دخالت ایران ، به وضوح به این مسئله اشاره کرد (آرشیو اسناد وزارت امور خارجه ، شمارة ٩/ ١٠٢٤، ٣/ ٥/ ١٣٥٣؛ کمیتۀ فلسطین ، مجموعۀ کرامه ٧، ١٣٥٤: .
محمدرضاشاه جنبش ظفار را فعالیتی میدانست که از خارج حمایت و به منطقه تحمیل شده بود و کمونیسم بین المللی در پشت پردة آن قرار داشت (آرشیو اسناد وزارت امور خارجه ، جعبۀ ١٤، پروندة ٢٠٥، ١٤/ ٩/ ١٣٥٤؛ خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ، بولتون ١٦٧، ١١/ ٦/ ١٣٥٤).