چکیده:
بیشک از مهمترین مسائلی که علت اصلی مطرحشدن مباحث توسعه بوده، تلاش برای رسیدن از وضع موجود به وضعی مطلوب است. از سوی دیگر، کلید دستیابی به تغییر مطلوب در نوع یادگیری افراد است. از اینرو در مقالۀ حاضر با بهرهگیری از شیوۀ مطالعۀ اسنادی، پس از بررسی اجمالی مباحث علوم و اقتصاد شناختی، به بررسی آرا و نظرهای داگلاس نورث، در حکم یکی از اندیشمندان نهادگرای فعال در زمینۀ بررسی تغییرات نهادی پرداختیم. پس از آن با بهرهگیری از نظرها و مطالعات هوارد گاردنر، یکی از اندیشمندان فعال در حوزۀ شناختی و مبتکر نظریۀ هوشهای چندگانه، دیدگاههای نورث را نقد و بررسی کردیم. نتایج این پژوهش نشان داد که آرا و نظرهای گاردنر در بسیاری از زمینهها مانند اهمیت فرایند یادگیری، تأثیرات آن در تغییرات و سیستم باورها مؤید یا مکمل دیدگاههای نورث است، اما در پارهای از جنبهها همچون توانایی یادگیری طی حیات و قبول شانس برابر یادگیری در شرایط گوناگون انتقاداتی را بر نگرش وی وارد میکند.
Undoubtedly، attempt to cross the status quo and reaching desired situations is one of the most important causes of raising these kinds of topics. On the other hand، the key to achieve desired changes lies on the type of individual''s learning. Hence in this paper، by using the method of documentary study، after reviewing cognitive science and cognitive economics issues; we intend to review the opinions of Douglas C. North who is one of the well-known institutional scholars in the field of «institutional change». Then، criticize and review his viewpoints by using Howard Gardner''s ideas who is one of the famous cognitive scientists and the inventor of the Multiply Intelligences theory. The result of this study showed، although on many aspects like importance of learning process or its impacts on changes and also believes system Gardner''s opinions confirm or complete North''s attitudes. But in some viewpoints like ability of learning through the life and assuming the same chances for learning in various situations، he criticizes North attitudes، which are thinkable.
خلاصه ماشینی:
"نورث به ویژه در آثار متأخر خود با درک جایگاه شناخت ذهن در تبیین های اقتصادی و اجتماعی (نورث ، ٢٠٠١ و ٢٠٠٤ و ٢٠٠٥)، علاوه بر تلاش برای بیان چنـین تبیـین هـایی کوشـش میکند با بهره گیری از نظریه ها و تئوریهای رایج در مباحث علوم شناختی زمینه را بـرای طراحی مدل مفهومی از تغییرات در عملکرد اقتصادی فراهم کند.
نورث با بهره گیری از مباحث علوم شناختی در تعریفی نوین از پدیدة تغییـر بـا تأکیـدی فزاینده ، از یادگیری و تفسیر پیام های گوناگون دریافت شـده از طریـق حـواس بـه منزلـۀ عامل اساسی در ایجاد تغییـرات نهـادی یـاد مـیکنـد و در تعریـف فراینـد یـادگیری و یادگیری انسـانی مـی نویسـد: یـادگیری اصـلاح پیچیـده ای از مـدل هـای ذهنـی طبـق بازخوردهایی است که از محیط پیرامونی دریافـت مـیشـود.
آنچه بیش از هر چیز در مقایسه و تطابق نظرهای این دو اندیشمند خودنمـایی میکند، امکان بهره گیری از مطالعات گاردنر روی نقش فراینـد یـادگیری و تغییـر ذهـن طی حیات انسانی با استفاده از نظریۀ هوش های چندگانه و اهـرم هـای یـادگیری، بـرای دستیابی به تبیین شناختی از نظرهای نـورث در خصـوص فراینـد یـادگیری و تـأثیرات نفینشدنی آن در تغییرات ، و سیستم باورها (همان گونه که پیش تر نیز بدان اشـاره شـد) است .
Cognition and Learning in: Handbook of Psychology Vol. 1, John Wiley & Sons press."