چکیده:
این نوشتار جهت مطالعات سیاسی ،در بین روش های تحلیل گفتمانی استفاده از روش ارنـستو لاکلاو شنتال موفه را مناسبتر ارزیابی نموده و این رویکرد پسامدرنیستی را - بـا نـیم نگـاهی بـه پژوهش های ایرانی و اسلامی- نقدوتبیین کرده و معتقد است تحلیل مزبور، به صورت مـشروط دارای ظرفیت نسبی برای تبیین گفتمان های انقلاب اسلامی است ؛و با توجه به نقـدهای وارده بـر این روش فرامدرنیستی و سکولار، باید از این سطح تحلیل ، بهگزینی لازم را نمـودو البتـه چنـین امری نیازمند نواندیشی و بهره گیری آزادانه از این نظریه و باز تولید آن با حفظ سازواره نظری ، در پژوهش های سیاسی اسلامی و بومی است .
Discourse analysis or discourse theory deals with meaningful roles of behaviors and social ideas in political life، hence it is considered as one of the most modern research methods in political sciences. This paper، with the purpose of political studies، regards Ernesto Laclau and Shantal Mouffe`s discourse analysis more appropriate، and as a result، in addition to stating the grounds for the formation and typology of discourse analyses، it determines the main concepts and the function of Laclau and Mouffe`s discourse analysis as well as criticisms on this post-modern approach، with regard to Iranian-Islamic research.
It can be assumed that Laclau and Mouffe`s discourse analysis has potentials to political determinations، even for the case of Islamic Revolution discourse; yet regarding the drawbacks to this post-modern discourse analysis، selective borrowing from this theory and level of analysis can be made and it can be used as an analytical tool for Islamic Revolution studies. To attain this objective، it requires some rethinking and free utilization of Laclau and Mouffe`s discourse analysis with its theoretical structure in local and Islamic political research.
خلاصه ماشینی:
براساس مساله اصلی پیش گفته ؛ سوال اصلی این پژوهش را میتوان اینگونه سـامان دهـی کرد: روش تحلیل و نظریه گفتمانی لاکلاو موفه از چـه ویژگـی هـا و کاربردهـایی برخـوردار است ؟ وآیا بر مبنای آن می توان تحولات سیاسی و اجتماعی را تحلیل و ارزیابی کرد و بـویژه در پژوهش های سیاسی بومی واسلامی از آن استفاده کرد؟ چه نقدها و انتقاداتی بر ایـن روش تحلیلی وارد است ؟ مفروض و مدعای این نوشتار، بر مبنای پاسخ به سوال مذکور اینگونه قابل طرح است که : «به نظرمی رسد؛ در حوزه مطالعات سیاسی ، استفاده از تحلیل گفتمانی لاکـلاو موفـه مناسـبتر بوده و چارچوب تحلیل مزبور، به صورت مشروط و در صورت بهگزینی ، دارای ظرفیت نسبی برای تبیین گفتمان های انقلاب اسلامی است ».
به نقل از (حقیقت ،١٣٨٥: ٥١٥-٥١٦) وضعیت ، رابطه ی از پیش تعیین شده و متعینی میان دال ها و مدلول ها وجود ندارد و دال هـا یا نشانه ها دارای خصلتی شناور هستند وبه همین دلیـل معـانی آن تحـول پـذیر بـوده و ایـن خصلت شناوری و نسبیت معنا باعث تحول پذیری و قطعیت نـا پـذیری گفتمـان هـا اسـت و جالب اینجاست که کلیه گفتمان ها اعم از مسلط و طرد شده و گفتمان هـای رقیـب در تـلاش جذب این دال ها و نشانه های شناورو معنا و هویت بخشی به آنها هستند تا نشانه های مزبور به مفصل بندی آنها بپیوندند.
دال ها و نشانه های جذب شده در یک گفتمان ، یک مفصل بندی را بوجود می آورنـد کـه در تحلیل گفتمانی لاکلاو موفه این مفهوم بـسیار اهمیـت دارد.