چکیده:
نقادی فلسفی-سیاسی قرارداد اجتماعی درنگاه روسو به چرایی وچیستی یاعموما مبانی ماهوی و محتوایی متن قرارداد اجتماعی،به ویژه درنظریۀسیاسی روسو ونقادی آن به عنوان پرسش اصلی میپردازد. دراین مقاله فرای اصل قراردادوچگونگی ونقش آن ،درپی ردیابی منبع متن (عقل ، نقل یاعرف ) ومحتوای قرارداد (قانون ومذهب مدنی)به عنوان منشور ومیثاق مشترک عمومی هستیم .دراینجاست که نقش مذهب وبه تعبیرنخستین روسو«قانون مدنی»وقانون گذاری ودر تعبیرنهایی وی، «مذهب ˶مدنی»مطرح میگردد. رابطه ونسبت این دو،محور موضوعی این مقاله است . تبیین «رابطه ونسبت مثبت وهمسووحتی هم افزایی دیانت وسیاست ، مذهب وحاکمیت و شریعت ودولت درنظریه ونظام جمهوری»درقرارداد اجتماعی روسو، فرضیۀاصلی وهدف نهایی مقاله است . برخلاف شبهه غالب تعارض وحتی جایگزینی قرارداد اجتماعی درسیاست به جای شریعت ، دیانت ومذهب ، که منسوب به روسو است وازآن به قرارداد اجتماعی روسویی تعبیرمینماییم ،برنمودن اسلام به عنوان دیانت ومذهب مدنی-مردمی یاجمهوری مشروع ، متعادل وحتی متعالی وکارآمددرنگاه ونظریۀ سیاسی روسو، حاصل این مقاله وپیام راهبردی آن میباشد. مقالۀحاضر برگرفته ازطرح پژوهشی کارآمدوچشم انداز اندیشۀسیاسی درجمهوری اسلامی وجهان اسلام بوده که به همت نگارنده دردانشگاه تهران انجام شده است .
Political philosophy Critic of social contract from view point of Rousseau: describes the general social contract and especially in Rousseau theories and political works، considers it as a main question and replies and processes them. In this thesis، beside consideration of the main contract، we are looking for text resource and the concept of contract as a proclamation and general common covenant. So، the role of religion and according to first interpretation by Rousseau ، LAW and LEGISLATOR or legislation and in his final interpretation، civil religion will be determined. The relation between these، are two subjective pivot and pivotal subject of this thesis. The major theory and final goal of the thesis is to explain the positive and ipsilateral relation between faith and policy، religion and sovereignty and religious law and government in republic contract and in contract republication in political theoretical system and in Rousseau political system theory . In contrary with the present doubt ،contradiction and even the substitution of social contract in policy instead of religion and faith which is attributed to Rousseau ، clarifying this doubt ، is the secondary question and theory and it is the partial goal of the thesis .Beside this ، the division of religion to humanity (civility or republicanism and democratic ) and inhumanity ( social and politic and also systematic ) and incivility are also the secondary goal of the thesis. Appearance of Islam as a religion and humanism civilian religion or republican and an influential view ، theory and its system in sight and Rousseau’s political theory is the result of this thesis and its’ applicable massage .
خلاصه ماشینی:
از این نویسنده تاکنون مقالات زیر در همین مجله منتشر شده است: "پارادوکسهای قدرت و رفتار منطقهای آمریکا در عراق"،پاییز 84،شماره 69؛"سازهانگاری،هویت، زبان و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران"،زمستان 86،شماره 4؛"تروریسم و جنبشهای اجتماعی- سیاسی جدید"،شماره 1،بهار 88؛"معضل امنیتی و نظریههای متعارض امنیتسازی در خلیجفارس"،شماره 1،بهار 89؛"سیاستگذاری اقتصادی در عصر جهانی شدن اقتصاد"،شماره 2،تابستان 90؛"تبیین مبنای تئوریک تحلیل نظم جهانی در دوران پسا جنگ سرد"،شماره 4،زمستان 90.
فلسفه سیاسی جمهوریخواهی کامیونتاریانیستی و سیاست حمایتی مهدی براتعلیپور* استادیار گروه علوم سیاسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی تهران (تاریخ دریافت:87/7/28-تاریخ تصویب:88/11/10) چکیده: جمهوریخواهی را میتوان رویارویی با لیبرالیسم در تاکید بر خیرهای اجتماعی و غایات مشترک افراد جامعه،مشارکت سیاسی فعال شهروندان به مثابه عنصر اساسی در زندگی خوب و شناسایی متمایز از آزادی فراتر از آزادی منفی و عدم مداخله دولت در زندگی خصوصی دانست.
مدعای این پژوهش آن است که«جمهوریخواهی کامیونتاریانیستی با ایجاد تعدیلاتی در پیشفرضهای اساسی کامیونتاریانیسم رادیکال،در سیاست حمایتی خود تلاش میکند تا با شناسایی دو ویژگی پیوستگی و تفاوت:از فروپاشی اجتماعی جلوگیری کند.
جمهوریخواهی را میتوان رویارویی با لیبرالیسم در تاکید بر خیرهای اجتماعی و غایات مشترک افراد جامعه،مشارکت سیاسی فعال شهروندان به مثابه عنصر اساسی در زندگی خوب و شناسایی متمایز از آزادی فراتر از آزادی منفی و عدم مداخله دولت در زندگی خصوصی دانست.
مدعای این پژوهش آن است که«جمهوریخواهی کامیونتاریانیستی به روایت اتزیونی،با ایجاد تعدیلاتی در پیشفرضهای اساسی کامیونتاریانیسم رادیکال،در سیاست حمایتی خود تلاش میکند تا با شناسایی دو ویژگی پیوستگی و تفاوت؛از فروپاشی اجتماعی جلوگیری کند.