چکیده:
در ادامه سلسله مطالب گذشته،در این شماره به معرفی کشور برزیل می پردازیم.تجربه برزیل از جهات بسیار به کرهجنوبی شبیه است و این کشور نیز پس از جنگ جهانی دوم در مسیر شکلی تازه از سیاستهای امپریالیسم قرار گرفت.در واقع شرکتهای فراملیتی و سرمایههای خارجی و بویژه آمریکا، اقتصاد این کشور را در جهتی سوق دادند که پس از گذشت دو دهه،امروز ما شاهد یک کشاورزی صادراتی و ناتوان از رفع نیازهای غذایی داخلی، یک صنعت بیتناسب،وابسته و دست دوم و نهایتا کوهی از بدیهیهای غیر قابل پرداخت میباشیم. تجربه کشورهایی چون برزیل و کرهجنوبی معیار خوبی جهت نمایاندن ناتوانی و بیکفایتی«الگوی توسعه صادرات»در چارچوب بازار سرمایهداری جهانی میباشد. با توضیح اینکه بسیاری از مباحث نظری بحث کرهجنوبی(شماره 115)به برزیل نیز قابل تعمیم است،امیدواریم نوشته حاضر مورد استفاده قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"تجربه برزیل از جهات بسیار به کرهجنوبی شبیه است و این کشور نیز پس از جنگ جهانی دوم در مسیر شکلی تازه از سیاستهای امپریالیسم قرار گرفت.
در سالهای اخیر و باروی کار آمدن حکومتهای غیر نظامی7گرچه در وابستگی ساختاری برزیل و در نتیجه متحدین استراتژیک این کشور تغییر اساسی بوجود نیامده،با اینوجود جهت حفظ ظاهر،فعالیتهایی در جهت گسترش روابط با سایر کشورها نیز به عمل آمده است.
به هر حال،سیاست مبتنی بر جایگزینی واردات تا روی کار آمدن ژنرالهای که به دنبال یک کودتای نظامی(4691)انجام گرفت، کماکان دنبال میشد و از این سال به بعد روند سیاست اقتصادی با گسترش بخش صنعت در کشور و رشد تولیداتی که بازار داخلی نداشت و گسترش حجم بدهیاس به طرف توسعه صادرات متمایل شد.
)،تلفیق سرمایه خارجی و سیاستهای متأثر از منافع سرمایهداری جهانی به رشد بخشی از صنایع درجه دوم و وابسته منجر شد و در نتیجه برای این کشور نیز اقتصادی فروپاشیده،شدیدا بدهکار و وابسته به ارمغان آورد.
در واقع اقتصاد این کشور در چارچوب تقسیم کار بینالمللی دارای یک بخش کشاورزیصادراتی است که به جای آنکه نیازهای غذایی و داخلی را تأمین کند،دارای گرایش خارجی است و نیز در آن بخش صنعت وابستهای وجود دارد که در چارچوب طرح انتقال صنایعی که ارزش افزوده آنها پایین،قدرت رقابت آنها در متروپلها کم و از نظر تکنولوژی سادهتر میباشند،در سالهای پس از جنگ جهانی دوم به پیرامونها و منجمله برزیل منتقل شدند."