چکیده:
بحث زبان دین یکی از مهمترین و جذابترین مباحث فلسفهی دین است. از آن جایی که این بحث به معناداری و معناشناسی اوصاف الاهی مربوط میشود، برای متدینان، از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا معقولبودن گزارههای ناظر به خداوند، در گرو معناداری آنهاست. به طور کلی میتوان گفت در این زمینه، با دو پرسش اساسی مواجهیم: ۱. آیا گزارههای ناظر به خداوند معنادارند یا نه؟ ۲. در صورت معناداری گزارههای مذکور، درک معنای آنها برای انسان ممکن است یا نه؟ در این مقاله آنچه بررسی کردهایم، پاسخ قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی. آلستون به سؤالات بالاست؛ زیرا گرچه آنان به دو فضای فکری و زمانی مختلف تعلق دارند، در باب معناشناسی، اوصاف کمالی مانند علم و قدرت و... و اوصاف فعلی نظیر درککردن، ساختن و...، دیدگاه نزدیکی به یکدیگر دارند که از آن، میتوان با عنوان رویکرد کارکردگروی یاد کرد.
خلاصه ماشینی:
"مثلا فیلسوفان دین دربارهی ماهیت علم پیشین الاهی و اختیار انسان بحث میکنند؛ در صورتی که با زبان محدود بشری نمیتوان از خداوند سخن گفت و ادعاهای مذکور دربارهی خداوند نامعقول خواهند بود؛ اگر به این پرسش پاسخ مثبت داده شود، فلسفهدانان و الاهیدانانی که معتقدند با الفاظ و مفاهیم بشری میتوان از خداوند سخن گفت، با این سؤال اصلی مواجه خواهند شد که الفاظ و مفاهیم مذکور، به چه معنایی دربارهی خداوند بهکار میروند؟ آیا به همان معنایی که دربارهی مخلوقات بهکار میروند، دربارهی خداوند نیز استفاده میشوند یا به معنایی متفاوت بر خداوند اطلاق میشوند؟ گرچه از دیرباز، بسیاری از متفکران با عناوین مختلف، به معناشناسی اوصاف الاهی توجه کردهاند، اما از آن جایی که مجال پرداختن به آرای همهی آنان را نداریم، در مباحث بعدی، به ذکر دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی.
از آنجا که آلستون کارکردگروی را رویکرد معقولی میداند، دربارهی آن، این پرسش را مطرح میکند که آیا بر مبنای این دیدگاه، میتوان به معناشناسی اوصاف نفسانی پرداخت و آنها را به معنای واحدی بر انسان و خداوند حمل کرد یا نه؟ در پاسخ به این پرسش، به بعضی ویژگیهای ذات الاهی اشاره میکند که ممکن است مانعی برای اطلاق اوصاف نفسانی به معنای واحدی بر انسان و خداوند محسوب شوند.
بنابراین آلستون در اینجا دچار تناقضگویی شده است؛ زیرا معتقد است که مفاهیم نفسانی یا روانشناختی را با ایجاد تغییری ساده میتوان دربارهی خداوند بهکار برد، ولی از عبارت او دربارهی استفاده از واژهی تمایل برای خداوند، چنین به نظر میرسد که آن را به همان معنای متعارف خود، به خداوند نسبت داده است؛ در صورتی که در دیدگاه قاضی عبدالجبار، تناقضگویی به چشم نمیخورد و در هر زمینه، رویکرد معینی را اتخاذ کرده است."