چکیده:
بهرغم تأکید منطقدانان مسلمان بر نقش ابزاری اصول و قواعد منطقی در سایر علوم اکتسابی و در تمامی حوزههای اندیشهی بشری، تاکنون تلاش درخور توجهی برای تثبیت این جایگاه و عملیکردن آن صورت نگرفته است. ازاینرو نگارنده در این نوشتار، بر آن است تا میزان اثربخشی این معرفت و مهارت را در فرآیند نظریهپردازی در تمامی مراحل آن، از تکوین و تدوین نظریه گرفته تا اثبات و دفاع از آن و نیز استنتاج فرضیههای جدید از نظریات قبلی، مورد تحلیل قرار دهد. با توجه به اینکه نظریهپردازی در علوم مختلف با شیوههای گوناگونی چون مفهومسازی و کشف ارتباط مفاهیم، تبیین علی، تبیین بدیهی، استنتاج استقرایی و استنباط برهانی و نیز سبک مدلشناسی صورت میپذیرد، در این مقاله این سبکهای مختلف بهتفکیک، مورد بحث قرار گرفته و در هر مرحله، نقش و کارایی مهارت منطقی نشان داده شده است. همچنین ارتباط دو رویکرد و برنامهی جدیدغرب با عناوین «تفکرانتقادی» و «فلسفه برای کودکان» و تأثیر آندو بر پرورش تفکر منطقی، نظریهپردازی و تولید علم، مورد تحلیل قرارگرفته است. از مهمترین نتایج این پژوهش، لزوم توجه به آموزش نظری و عملی فنون منطقی، اعم از منطق صوری، منطق جدید و نیز تقویت جایگاه تفکر انتقادی در نظام آموزشی کشور است. این امر میتواند به تسهیل و تسریع در فرآیندنظریهپردازی و تولید علم در شاخههای مختلف علوم، اعم از علوم انسانی و علوم تجربی، منجر گردد. البته درست است که برخی از نظریهپردازان به دلیل برخورداری از منطق فطری، در مراحل مختلف، فرآیند کار خود را به طور ذاتی و غیر اکتسابی، بر اصول و قواعد عقلی و منطقی منطبق میسازند، قطعا هماینان نیز با کسب مهارت در فنون تخصصی منطق، طی طریق را برای خود، آسانتر خواهند نمود.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به اینکه این برنامه مبتنی است بر شناخت ضرورت پرورش تفکر منطقی و نقش مؤثر آن در یادگیری عمقی و تحلیلی شاگردان از یک سو و آمادهسازی آنان برای تبدیلشدن به یک انسان منتقد و نظریهپرداز از سویی دیگر، به اختصار، به شرح آنها پرداخته میشود: 4.
از نظر چمستر و جانسون، فرد واجد تفکر انتقادی از ویژگیهای زیر برخوردار است: ۱- کنجکاوی اندیشمندانه؛ ۲- عینیتگرایی به معنای بهرهگیری از عوامل عینی و تأثیرنپذیرفتن از احساسات؛ ۳- گستردگی فکر؛ ۴- انعطافپذیری؛ ۵- شکگرایی (البته منظور از این نوع شکگرایی، نسبیتگرایی نیست؛ بلکه نپذیرفتن عجولانهی عقایدی است که هنوز برای اثبات آن، دلایل کافی ارائه نشده است)؛ ۶- صداقت خردمندانه (به معنای قبول عقاید صحیح حتی اگر مغایر با مصلحت فردی باشد)؛ ۷- روشمندبودن (پیروی از یک خط مشی منطقی تا رسیدن به یک نتیجه)؛ ۸-ایستادگی به هنگام تلاش برای حل مسائل؛ ۹- مصممبودن (تا رسیدن به یک نتیجه، زمانی که مدارک آن را توجیه میکند)؛ ۱۰- احترام قائلشدن برای سایر دیدگاهها (تمایل به پذیرفتن اینکه شاید فرد در اشتباه است و دیگران درست میگویند) (۲۲، صص: ۶ - ۷).
۷- استقبال از نقد و نظرهای تازه: اگر نظریهپرداز شخصی منطقی باشد، قطعا هیچگاه نظریهی خود را بینیاز از نقد نمیداند؛ بلکه به این نکته توجه دارد که تحلیل انتقادی نظریهها ممکن است فرضیهها و نظریههای جدیدی را ایجاد کند.
همچنین دانشمندان با توجه به جنبههای مختلف یک پدیده، نظریات گوناگونی دربارهی آن ارائه کردهاند: آنها با طبقهبندی منطقی آن نظریات، نه تنها به بازشناسی، تدقیق و تثبیت ایدههای خود کمک میکنند، بلکه میتوانند به نظریات جامعتری دست پیدا کنند که متشکل از بعضی نظریات یا قوانین علمی است."