چکیده:
معضل شرور بهعنوان امری بر ضد وجود خدا یا برخی صفات او مثل قدرت یا خیرخواهی مطلق الهی، مطرح شده است. فیلسوفان و متکلمان بسیاری به راههای مختلف در صدد پاسخ به این معضل بر آمدهاند. در این میان راهحلی که بسیاری از فیلسوفان اسلامی پذیرفتهاند، نظریۀ «عدمیانگاری شرور» است. مطابق این دیدگاه شرور، حقیقتی جز عدم ذات یا عدم کمال ذات ندارند. در مقالۀ حاضر این دیدگاه تقریر شده است و این سؤال مطرح میشود که آیا دردها و آلام، مورد نقضی برای دیدگاه فلاسفه محسوب میشوند؟ پرسش دیگر این است که بر فرض که دردها و آلام مورد نقضی برای دیدگاه فلاسفه نباشد، آیا میتوانیم نقدهای دیگری را بر دیدگاه عدمی بودن شرور مطرح کنیم؟ در این مقاله از این دیدگاه دفاع شده است که با فرض قبول اصل مبنای فلاسفه، دردها و آلام نقضی برای دیدگاه فلاسفه محسوب نمیشوند. اما دیدگاه عدمی بودن شرور دارای نقدهای اساسی است. از جمله اینکه اولا شروری که عدم کمال ذات محسوب میشوند، در واقع اموری وجودی هستند؛ ثانیا بر فرض قبول عدمی بودن شرور، مشکل شرور با این نظریه حل نمیشود؛ ثالثا هر شری معمولا ملازم با امری وجودی است و رابعا این دیدگاه مخالف آیات وروایات است.
خلاصه ماشینی:
از جمله اينکه اولا شروري که عدم کمال ذات محسوب ميشوند، در واقع اموري وجودي هستند؛ ثانيا بر فرض قبول عدمي بودن شرور، مشـکل شـرور بـا ايـن نظريه حل نميشود؛ ثالثا هر شري معمولا ملازم با امري وجودي است و رابعا اين ديدگاه مخالف آيات وروايات است .
از طرفي متفکران متأله در صدد ارائۀ راه حل هـاي مختلف براي حل مشکل برآمده اند و از طرف ديگر متفکران ملحد، وجود شـرور را دليلـي بر نبود صفاتي مثل عدل ، قدرت و حکمت مطلق ميدانند و گـاهي هـم فراتـر رفتـه انـد و وجود شرور را دليلي بر نبود خداوند ميدانند و پيوسته سؤال ميکننـد کـه چگونـه ممکـن است خدايي وجود داشته باشد و در مقابل ظلم و ستم هاي اين دنيا يا بلاياي خانمـان سـوز آن سکوت کند.
٢. تقرير ديدگاه موافقان عدمي بودن شرور از نگاه فيلسوفان ، شر، نبود ذات براي چيزي کـه شـأن وجـود دارد (مثـل فقـر بـراي يـک شخص ) يا عدم کمال ذات در کسي است که شأنيت آن کمال را دارد (مثل زلزله و طوفاني که به امري عدمي مثل عدم سلامتي نفس منجر ميشود).
از نگاه آنان وجودي بودن دردها و آلام ، مورد نقضي براي ديدگاه عدمي بودن شرور محسوب ميشود و اعتبار اين نظريه را خدشه دار ميکند؛ زيرا درد که يک نمونـۀ شـر اسـت ، امـري وجودي محسوب ميشود و انسان با مبنـاي وجـدان وجـودي بـودن آن را درک مـيکنـد.