چکیده:
نظریۀ صدور فلوطین (نظریۀ فعالیت دوگانه)، حاصل تلاش او برای پاسخ دادن به انتقادهای ارسطو بر افلاطون، در مسئلۀ بهرهمندی اشیا از مثل است. فلوطین نه تنها در اصل ایجاد مسئله برای او، بلکه در زبان و اصطلاحاتی که برای بیان آرای خویش بهکار میگیرد (مانند مادۀ معقول، دویی نامتعین و فعالیت)، تحت تأثیر ارسطو است. همچنین، نظریۀ فعالیت دوگانه، از جنبههای مهمی تحت تأثیر نظریۀ قوه و فعل ارسطو و فاعلیت غایی محرک اول است. بر اساس این تأثیرپذیریها، میتوان گفت فلوطین به همان میزان که نوافلاطونی است، نوارسطویی هم هست و فلسفۀ او نه تقلیدی صرف، بلکه ترکیب مبتکرانهای میان آرای افلاطون و ارسطو است.
خلاصه ماشینی:
بـا ايـن حـال ، بـر خـلاف رندال که معتقد است فلوطين از اين اوضاع آشفته به فلسفۀ افلاطون و ارسطو پناه برده ، به نظـر اسـتفان روسـباک، فلسـفۀ فلوطين تلاشي است براي اينکه جهان رومي را به هم پيوسته نگه دارد و تعادل را ميان تنش هاي آن برقرار کنـد.
واليسو استامتلوس به درستي معتقدندکه فلوطين برخلاف ساير نوافلاطونيـان ، در تلفيـق آراي افلاطون و ارسطو ميانه روست : فلوطين نظريۀ ارسطو راجع به عقل و مـادة معقـول ، و نيز واژگان روان شناختي و آنتيتزهاي پوياي فلسفي او را که عبارتند از «مـاده - صـورت »، «قوه - فعل » و «تقدم - تأخر» ميپذيرد، ولي با اين حـال ، روان شناسـي ارسـطو را بـه دليـل جداييناپذير دانستن جسم و روح ٢ (٤-٧-٨)، اخلاق او را به علت وابسته دانستن سـعادت به کاميابي بروني (١-٤-٥) و الهيات ارسطو را به دليل انکار اصلي که فراتر از عقل و مقدم بر آن است (٥-٦-٢ و ٦؛ ٦-٧-٣٧ و ٤٢)، مورد انتقاد قرار مـيدهـد (والـيس ، ١٩٩٥: ٢٣؛ استامتلوس ، ٢٠٠٧: ١٤).
٦. در اين فقره اوسيا (ousia) به جوهر (substance) ترجمه شده که در فلسفۀ اسلامي،قسـمي از ماهيـت و نقطـۀ فعاليتي از شيء که به جوهر تعلق دارد، فعليت ١ فعالي است از همان شيء خـاص و ديگـر فعاليت ها از همين فعاليت اول ناشي ميشوند و ضرورتا در هر چيـزي نتيجـۀ آن [فعاليـت اول شيء] و متفاوت از خود شيء هستند: همان طور که در آتش گرمـايي وجـود دارد کـه محتواي جوهر آن است و گرمايي نيز وجود دارد که از اين گرماي اول بـه وجـود مـيآيـد، زماني که آتش در عين اينکه به عنوان آتش نامتغير باقي ميماند فعاليـت ذاتـي جـوهرش را تمرين ميکنـد.