چکیده:
تکنولوژی و ماهیت آن، از کلیدیترین موضوعات مورد توجه در اندیشة هایدگر است. هرچند رویکرد هایدگر با آنچه در فلسفة تکنولوژی متداول شاهد آن هستیم تفاوت چشمگیری دارد، رد پای بینشهای موجود در تفکر هایدگر را میتوان در فلسفة تکنولوژی معاصر، حتی در سنت فلسفة تحلیلی نیز بهوضوح مشاهده کرد. در این مقاله، ابتدا کوشش میشود تا بر پایة اندیشة هایدگر، ماهیت تکنولوژی مدرن روشن شود. تحلیل هایدگر از تکنولوژی مدرن و ماهیت آن، مقدمهای است برای فهم خطراتی که امروزه آدمی را تهدید میکند. پس از روشنشدن مفهوم گشتل به مثابة ماهیت تکنولوژی مدرن، و خطر حاکمیت آن بر جهانی که در آن زندگی میکنیم، نگرش هایدگر نسبت به رهایی از جهان بیمعنای تکنولوژیک مطرح میشود. هایدگر نجات انسان معاصر را فقط با برپاشدن پارادایمی نو که در آن فهم جدیدی از موجودات، غالب شود ممکن میداند. وارستگی از اشیا در پیوند با تفکر معنوی، میتواند آمادگی انسان برای ظهور چنین پارادایمی را محقق سازد. در پایان، نقدهایی بر رویکرد هایدگر نسبت به تکنولوژی مدرن بیان خواهد شد
خلاصه ماشینی:
بنیـاد اونتولوژیک تکنولوژی مدرن ، همین نحوة خاصی از ظهور اشیا بر انسان است که بر اساس آن ، شی ء به منبع مصرف شـدنی ، ذخیـره پـذیر و دورریختنـی ای کـه آدمـی آن را از طریـق محاسبه کنترل می کند فروکاسته می شود؛ و همه چیـز بـه مثابـة موجـودی یـا منبعـی بـرای بهره برداری حداکثری انسـان فهمیـده مـی شـود (بیمـل ، ١٣٨٧: ١٩٦؛ هایـدگر، ١٣٨٩: ١٨؛ ٨٤ :٢٠٠٦ ,Rojcewicz ;٢٥ :٢٠١١ ,Thomson).
ریدلینگ ، با نظر به گشتی ((Kehre)turning ) که در تفکر هایدگر روی داده اسـت بـه این امر اشاره می کند که اگرچه هایدگر متقدم چنان سخن می گوید که گویی تفکر حـاکم بر جهان مدرن ، حاصل گرایش های آدمی است ، در هایـدگر متـأخر ایـن سـنخ از تفکـر، حاصل تصمیمات انسانی قلمداد نمی شود؛ بلکه به حوالت تاریخی هستی مربوط می شـود (١٩٨ :٢٠٠١ ,Ridling).
هایدگر با اشاره به تبدیل رودخانة راین به منبعی مصرف شدنی که صرفا جهت رفع نیازهای بی ملاحظة انسان اهمیت می یابد، نابودی رودبودن رود و استقلال آن در جهان تکنولوژیک را متذکر می شود: نیروگاه آبی بر سر راه جریان رودخانة راین قرار داده شده است و راین را وامی دارد تا فشار آب را تأمین کند تا آن نیز به نوبة خود توربین های نیروگاه را بچرخاند.
از این رو در زمانه ای که فن قدیم جای خود را بـه تکنولـوژی ماشینی داده است ، که در آن موجود، دیگر نه به مثابة آن چه فراآورده می شود بلکه هم چون منبعی بی اهمیت که مطیع تحمیل های انسانی است فهمیده می شود، توجه به هنر مـی توانـد راه گشا باشد (هایدگر، ١٣٨٩: ١٣-١٤ و ٤٠-٤٢ ;٩ :٢٠٠٦ ,Rojcewicz).