چکیده:
یگانهانگاشتن خدا و جهان در بنیاد اندیشة ابنعربی و اسپینوزا قرار دارد. ابنعربی با رویکردی عرفانی بدان میپردازد و نظریة وحدت وجود را مطرح میکند که طبق آن یگانه وجود حقیقی خداوند است و جهان چیزی جز تجلیات، اطوار، و شئون ذات حق تعالی نیست. اسپینوزا با رویکردی عقلگرایانه و فلسفی، به تحلیل نظریة وحدت جوهر میپردازد و بر این نظر است که خدا یگانه جوهر هستی است و جهان چیزی جز حالات برآمده از صفات او نیست. این جستار، پیرامون یگانهانگاری خدا و جهان، به بررسی و تحلیل مسائلی چون صفات خدا، مراتب هستی، و ضرورت فراگیر آن در اندیشة ابنعربی و اسپینوزا میپردازد تا پیامدهای فلسفی آن را نشان دهد
خلاصه ماشینی:
رویکرد دوم فلاسفه در رد ناسازگارگرایان کارساز نیست ؛ اگر نظریة فلسفی را در تحلیل اختیار واجب تعالی نپـذیریم و بـه ناسـازگارگرایی روی آوریم قائل نشده ایم که «امکان در ذات واجب راه مـی یابـد» چـون در عـین تمامیـت ذات واجب و در حالی که ذاتش هیچ نیازی به ضمیمه شدن امر دیگر ندارد همچنان توانا و قادر و مسلط است که اراده کند یا خیر و فعل انجام دهد یا ترک و این امری اسـت کـه در هـر فاعل مختاری ، چه خدا باشد و چه انسان ، برقرار است .
این جستار، پیرامون یگانه انگاری خدا و جهان ، به بررسی و تحلیل مسائلی چون صفات خدا، مراتب هستی ، و ضرورت فراگیر آن در اندیشة ابن عربی و اسپینوزا می پردازد تا پیامدهای فلسفی آن را نشان دهد.
وی همـان گونه که دربارة شناخت خداوند می گویـد: «فسبحان من لم یکن علیه دلیل سـوی نفسـه و لا ثبت کونه الا بعینه » (ابن عربی ، ١٣٦٦: ١٠٤)، دربارة جهان نیز از حیث هستی شناختی به فقـر و نیاز ذاتی آن به حق تعالی اذعان دارد (همان : ١٠٥) و از حیث شناخت شناسی بر این باور است که با پیروی از خدا، یعنی با اتکا بر علومی که او می دهد و با برخـورداری از صـفات الهی مانند رحمت ، علم ، عفو، و محبت چیزهای دیگر را درک می کنیم و از مؤثر یا خداوند به اثر یا مخلوقات می رسیم (اولوداغ ، ١٣٨٤: ٨٩).