چکیده:
این مقاله روایت پربینندهترین سریالهای ایرانی را، با محوریت مسائل جوانان در فاصلة سالهای 1383 تا 1393 و روابط بیننسلی (روابط جوانان و افراد بزرگسال با تأکید بر والدین)، با بهرهگیری از عناصر مدل لابوف بررسی میکند. یافتههای این بررسی حاکی از آن است که سه الگوی توافق نسلی، تغییر نسلی (تفاوت، تزاحم، و تعامل همزمان)، و شکاف یا گسست نسلی به صورت پنهان یا آشکار در سریالهای مورد بررسی بازنمایی شده است. در این میان، تنها الگویی که در آن هم نگرش و رفتار جوانان و هم نگرش و رفتار افراد بزرگسال در همة موارد خوبنمایی شده الگوی توافق نسلی است. علاوه بر این، در سایر الگوها نیز رفتارهای حاکی از احترام جوانان به افراد بزرگسال (به رغم تفاوت ارزشهای بنیادین) و رفتارهای حاکی از خیرخواهی بزرگسالان برای جوانان، که به شیوهای مناسب بروز یافتهاند، خوبنمایی شده است. در موارد بدنماییشده نیز مسئله به اشتباهات فردی جوانان یا افراد بزرگسال نسبت داده شده که با نصیحت یا کمک فرد بزرگی فیصله یافته و در غیر این صورت عواقب وخیمی داشته است. چنین رویکردی به روابط نسلی حاکی از آن است که صدا و سیما اهمیت این مسئلة اجتماعی را تا سطح مسئلهای فردی کاهش داده است. بهنظر میرسد که این نحوة عمل در سریالهای تلویزیونی تا حدی متأثر از سیاستهای صدا و سیما در حوزة روابط بیننسلی باشد. سیاستهایی که با تأکید بر ممنوعیت «دستهبندی یا رودررو قراردادن نسلها» و نیز «نمایش دعوا، مشاجرات، و اختلافات حاد خانوادگی (حتی در قالب طنز)» در سریالهای تلویزیونی، بیشتر مایل به مسکوتگذاشتن این مسئله است تا پرداختن به ابعاد مختلف آن به عنوان یک مسئلة اجتماعی
خلاصه ماشینی:
نحوة بازنمایی روابط بین نسلی در سریال های ایرانی پربیننده محمدسعید ذکایی 1 محمد فتحی نیا** چکیده این مقاله روایت پربیننده ترین سریال های ایرانی را، با محوریت مسائل جوانان در فاصلة سال هـای ١٣٨٣ تـا ١٣٩٣ و روابـط بـین نسـلی (روابـط جوانـان و افـراد بزرگ سال با تأکید بر والدین )، با بهره گیری از عناصر مدل لابوف بررسی می کند.
بـه طور کلی سه موضع توافق ، تغییر، و گسست در خصوص روابط بین نسلی در ایران مطـرح شـده اسـت و بـه رغـم برخـی دیـدگاه هـای نظـری و یافتـه هـای تجربـی در خصـوص پررنگ تربودن موضع توافق نسبت به تزاحم و گسسـت بـین نسـلی (آزاد ارمکـی ، ١٣٨٠ و ١٣٨٣؛ معیدفر، ١٣٨٣؛ ذکایی ، ١٣٨٨)، نگرانی در زمینة تغییر ارزش ها و بروز شکاف میـان نسل جوان و نسل های قبلی در سال های اخیـر شـدت گرفتـه اسـت .
یوسفی با تقسیم بندی این دیدگاه ها در سه دستة خوش بینانه (اعتقاد به نقش مثبت رسانه هـا در انتقال ارزش ها در بین نسل ها)، بدبینانه (درنظرگرفتن رسانه ها به عنوان عامل اصـلی یـا یکی از عوامل اصلی بروز شکاف یا گسست نسلی )، و بینابین (اعتقاد به تـأثیرات مثبـت و منفی رسانه ها در روابط نسلی بر حسب مورد) به مرور استدلال های معتقدان به هر دیـدگاه و پژوهش های انجام شده در این حوزه پرداخته است و نشان می دهد که درمجمـوع تأکیـد بیشتری بر نقش منفی تلویزیون در روابط نسلی شده اسـت (١٣٨٨).