چکیده:
در ادییات اقتصادی» شاخصهای متعددی برای سنحش عدالت اقتصادی معرفی شده است. مقالة حاضر به دنبال تبیین
مفهوم «عدالت اقتصادی» در اندیشة اسلامی و پیشنهاد شاخصی برای سنجش آن است. یافتههای مقاله, که به روش
«تحلیلی» سامان یافته استء» نشان میدهد که عدالت اقتصادی در سطح جامعه»ء به مغموم توازن و قرار گرفتن سطح
زندگی در محدوده کفاف و عدم تداول ثروت در دست اغنیا است. عدالت اقتصادی علاوه بر نفی فقر مطلقء تداول ثروت در
دست اغنیا را نیز بر نمیتابد. این مفهوم مبتنی بر الگوی پیشنهادی چرخهة درآمد و توزیع ثروت در اسلام است که در آن؛
سه ضلع خانواده (برمبنای مودت و رحمت) عموم مسلمانان (بر مبنای آخوت) و دولت (بر مبنای ولایت) مانع شکلگیری
شکاف فاحش درآمدی در جامعة اسلامی میشود. شاخصهای موجود نابرابری برای سنحش این مفهوم ساخته نشده و
یارای سنجش آن را ندارند. برای رفع این نقیصه, شاخص نسبت خانوادههای در محدودة کفاف به کل خانوادههاء و
شاخصهای نسبت سرپرستان خانوادة دارای اشتغال با درآمد مکفی به کل سرپرستان» و شاخص نسبت انفاقات به ظرفیت
انفاق جامعه به عنوان شاخصهای عدالت به معنای «توآزن» پیشنهاد شده است.
There are several indicators for assessing economic justice in economic literature. The present paper seeks through an analytical method to elaborate on the concept of economic justice in Islamic thought and proposes an index to assess it. The research findings show that economic justice in its social sense means balance and attainment of sufficiency level of livelihood and negation of exclusive possession of wealth by the rich. Economic justice leads not only to eradicating absolute poverty but also to negating exclusive possession of wealth by the rich. This concept is based on the proposed model of circulation of income and wealth distribution in Islam. The three sides of this model that is family through friendship and mercy -all Muslims through the sense of brotherhood- and government through authority- prevent the appearance of a wide income gap in Islamic society. The existing indexes which lead to inequality are not created to assess this concept and cannot assess it. In order to overcome this shortcoming، the index of the ratio of families at the sufficiency level of livelihood to all families، the indexes of the ratio of working family providers with sufficient income to all family providers and the index of the ratio of expenditure to the expenditure capacity of the society are proposed as indexes of justice، which corresponds to balance.
خلاصه ماشینی:
"دولت از طریق توزیع برابر فرصت ;ها، سیاست ;گذاری برای اشتغال، به ویژه برای سرپرستان خانواده، حفظ قدرت خرید خانواده ;ها، فراهم ;سازی زیرساخت ;ها، تولید کالاهای عمومی مانند امنیت و تعلیم و تربیت، مراقبت نسبت به تأمین نیازهای اساسی جامعه و تأمین اجتماعی، به حفظ سطح زندگی خانواده ;هایی که در حد کفاف هستند و رساندن خانواده ;های کمتر از حد کفاف به آن حد و سیاست ;گذاری در جهت عدم تداول ثروت در دست اغنیا، به ایجاد و پویاسازی توازن کمک می ;کند.
دولت از طریق توزیع برابر فرصت ;ها، سیاست ;گذاری برای اشتغال، به ویژه برای سرپرستان خانواده، حفظ قدرت خرید خانواده ;ها، فراهم ;سازی زیرساخت ;ها، تولید کالاهای عمومی مانند امنیت و تعلیم و تربیت، مراقبت نسبت به تأمین نیازهای اساسی جامعه و تأمین اجتماعی، به حفظ سطح زندگی خانواده ;هایی که در حد کفاف هستند و رساندن خانواده ;های کمتر از حد کفاف به آن حد و سیاست ;گذاری در جهت عدم تداول ثروت در دست اغنیا، به ایجاد و پویاسازی توازن کمک می ;کند.
بر این اساس، می ;توان با استفاده از معادلات سادة سنجش انحراف، به عنوان ابزاری برای سنجش میزان کفاف، یعنی تعیین مجموعة میان دو کرانه و انحراف از کرانة پایین و بالا استفاده کرد و به عبارت دیگر، مفهوم عدالت به معنای نبود تفاوت فاحش طبقاتی یا قرارگرفتن عمدة جامعه میانة دو کرانة کفاف را در قالب ابزار آماری انحرافات ارائه داد."