چکیده:
یکی از پرسشهای مطرح در محافل علمی، چگونگی توانمندی امام در به چالش کشیدن اندیشههای سیاسی سکولار حاکم در عصر مدرنیته و گفتمانسازی پارادایم ولایت فقیه، و به کرسی نشاندن آن در ایران است. پاسخ به آن، رهاوردی است در توانمندسازی پیروان مکتب امام خمینی( در تشریح ابعاد سیاسی، اجتماعی دین مبین اسلام، با شیوۀ امام، که توانست شبهات احتمالی را پاسخگو باشند. این پژوهش، به تبیین تحلیل کلامی و عقلانیت امام پرداخته، نتیجه بهدست آمده حاکی است که امام تنها با اتخاذ رویکرد کلامی در اندیشههای سیاسی، توانست نظریة توأمانی دین اسلام با سیاست و ولایت فقیه را نزد صاحبنظران مخالف مطرح نموده و با تشکیل حکومت اسلامی، به گفتمانسازی پارادایم ولایت فقیه جامة عمل بپوشاند و دست استبداد و استعمار را از این سرزمین قطع نمایند.
خلاصه ماشینی:
"امام، این طرز تفکر و اندیشه سیاسی را هیچگاه ناشی از تبلیغ استعمار نمیدانست، بلکه آن را ناشی از پندار یکسویه آنان نسبت به ادله ولایت فقیه، براساس سلوک فقاهتی و عمدتا دروندینی میدانست که آنها آن را عاری از صبغه برهان کلامی ادامهدار نظام امامت، ارائه نمودند و ولایت فقیه فراتر از امور حسبه براساس منطق فقاهتی، قابل استناد به روایات باب نمیدانستند (موسوی خمینی، بیتا الف، ص 72).
رویکرد کلامی امام در اثبات ولایت فقیه با توجه به آنچه گذشت، از آنجا که با نظریه توأمانی دیانت با سیاست و یا ولایت فقیه، صاحبنظران هریک با اهدافی به معارضه با آن پرداختند و از سوی دیگر، برهان متعارف فقهی حوزوی نمیتوانست برای همگان قانع کننده باشد، امام خمینی( پیش از مرجعیت و حتی قبل از ورود آیتالله بروجردی در حوزه علمیه قم در کشف اسرار (موسوی خمینی، بیتا ب، ص 8 - 137) و آنگاه پس از پذیرش مرجعیت بیشتر با رویکرد کلامی، با استناد به قرآن و برهان عقلی و وجدانی، حوزویان و سایر طبقات اندیشمند را در اثبات ولایت فقیه مقهور منطق خود مینمود و راه را بر فقیهانی که تنها با استناد به روایات و نیافتن دلیل قطعی تکلیفآور، دست از مبارزه با طاغوت و تشکیل حکومت اسلامی کشیده بودند، بست."