چکیده:
در این پژوهش به دو مسئله محوری پرداختـه شـده اسـت : (١) ارائـه تصـویری از چالش عمیق بین طبیعت و مابعدالطبیعـه در آثـار بنیـان گـذاران فلسـفه و حکمـت یونان ، یعنی افلاطون و ارسطو؛ (٢) ترمیم و بازسـازی ایـن نقیصـه بـا اسـتمداد از آموزه های حکمت متعالیه و ارائه تبیین رضایت بخش و معقول از ارتباط وثیق بـین طبیعت و مابعدالطبیعه در اندیشه های ملاصدرا. در این نوشتار، زمینه ها و بسترهایی که با توجه به مبانی حکمت صدرایی می تواند ارتباط بین طبیعت و مابعدالطبیعـه را تبیین و تحلیل کند به صورت «پنج اصل » طراحی شده است .
خلاصه ماشینی:
"طبیعت حکمت دو قسم است : نظری و عملی ؛ و حکمت نظری سه قسم است : اگــر بحــث از موجــودی شــود کــه نــه در ذهــن نیازمنــد مــاده اســت و نــه در خــارج ، بــه «الاهیات » تعلـق دارد؛ اگـر سـخن از موجـودی باشـد کـه در خـارج احتیـاج بـه مـاده دارد امـا در ذهن به آن محتاج نیسـت مربـوط بـه «ریاضـیات » اسـت ؛ و اگـر موضـوع بحـث موجـودی باشد که هم در خارج و هم در ذهن محتاج ماده است در بخش «طبیعیات » می گنجد.
با اسـتمداد از اصـل اصـالت وجـود فروعـی بـه دسـت می آیـد کـه می توانـد مـا را در حصول مطلوب یعنی تبیین رابطه طبیعت و مابعدالطبیعه یاری کند: فرع اول : اختلاف در تشکیک مطابق این اصل ، وجود هر حقیقت واحد مراتبی دارد.
ملاصدرا در اثبـات بسـاطت وجـود می گویـد: اگـر وجـود بسـیط نباشـد و مرکـب از جـنس و فصل باشد، جنس آن یا وجود اسـت و یـا امـری غیـر از وجـود و ایـن دو تـالی هـر دو باطـل است ، زیـرا اگـر جـنس مفـروض وجـود باشـد، محـذور مقـوم بـودن فصـل نسـبت بـه جـنس لازم می آید، حال آنکه فصـل تنهـا محصـل و محقـق جـنس اسـت و هرگـز مقـوم آن نیسـت (جوادی آملی ، ١٣٨٦: ٣٧٣/١).
مطـابق تشکیک در وجـود، فیضـی کـه از خـدای احـد صـادر می شـود، حقیقـت واحـد مشـکک اسـت ، مرتبه عالی ایـن فـیض ، مجـرد و ثابـت و مرتبـه دانـی آن متغیـر اسـت و تغیـر و ثبـات ، هـیچ یک از جعلی ویژه برخـوردار نیسـتند، بلکـه هـر یـک از آنهـا لازمـه مرتبـه ای خـاص از وجـود است و جعل به اصل وجود تعلـق می گیـرد؛ نـه بـه ثبـات و تغییـر آن ."