چکیده:
این مقاله، مساله نابرابری های آموزشی را در رابطه با ابعاد منطقه ای آن (دو زبانه، شهری و روستایی، مناطق محروم و مرفه) با مطالعه موردی آموزش ابتدایی استان آذربایجان غربی از سه دیدگاه زیر مورد مطالعه قرار می دهد: 1 - شانس ورود به نظام آموزشی، نظیر نرخ ثبت نام و پوشش تحصیلی واقعی. 2 - برخورداری از منابعی که به عنوان درون داد در اختیار نظام آموزشی قرار می گیرند، نظیر تراکم دانش آموزی، تراکم کلاسی، ضریب بهره وری از فضاهای آموزشی و ... 3 - عملکرد یا بازده نظام آموزشی، نظیر نرخ قبولی. ترک تحصلیف افت و در کل، کارایی درونی. مطالعه حاضر از نوع اسنادی است و اطلاعات مورد نیاز پژوهش از طریق مراجعه به منابع آماری موجود درسازمان آموزش و پرورش و مدیریت و برنامه ریزی استان جمع آوری و طبقه بندی گردیده و نتایج حاصل بر حسب شاخص های آموزشی مورد نظر برری و تحلیل شده است. سپس میزان دست یابی لازم التعلیمان دوره ی ابتدایی مناطق مختلف استان به تفکیک جنس (دختر و پسر) و منطقه (شهری و روستایی) بر اساس فرمول های برنامه ریزی، نظیر شاخص انتخاب منطقه، ضریب جینی، منحنی لورنز و جدول های دو بعدی مورد ارزیابی قرار گرفته و مناطق بر حسب میزان بهره مندی از فرصت های آموزشی در سه حالت، برخوردار (مرفه)، نابرخوردار( محروم) و متعادل طبقه بندی شده است. نتایج یافته های پژوهشی حاکی از آن است که: - در هیچ یک از مناطق آموزشی استان، لازم التعلیمان دختر و پسر یا شهری و روستایی به طور مساوی و متناسب با سهم جمعیتی خود تحت پوشش آموزش دوره ی ابتدایی نبوده و در تمامی شاخص های مطالعه، لازم التعلیمان مناطق شمالی استان، بیش از لازم التعلیمان مناطق جنموبی استان و لازم التعلیمان شهری بیش از مناطق روستایی به فرصت های آموزشی دسترسی داشته اند. در پایان نیز با توجه به این که در مناطقی نظیر استان آذربایجان غربی که دارای محدودیت منابع محلی و امکانات زیربنایی و شرایط خاص سیاسی (مرزی بودن) و فرهنگی (تنوع قومی و مذهبی) هستند، نقش دولت در تزریق توسعه درون زا می تواند در فراهم سازی نهادهای آموزشی مورد نیاز بسیار موثر باشد، پیشنهاد شده است که ساختار تشکیلاتی نظام اجرایی حاکم بر سازمان های دولتی، به ویژه نظام آموزشی در منطقه از بستر تنظیم اهداف برنامه ریزی منطقه ای عبور نماید و با شرایط خاص منطقه انطباق یابد.
خلاصه ماشینی:
(1)- etaR tnemlornE (2)- tsoC tnedutS reP (3)- rehcaeT lipuP oitaR (4)- oitaR lipuP ssalC (5)- stuO porD سؤالهای اساسی پژوهشی مطالعه حاضر با هدف بررسی نابرابریهای آموزشی در ابعاد منطقهای(شهری- روستایی و مناطق مرفه و محروم)با مطالعهی موردی دورهی ابتدایی استان آذربایجان غربی،درصدد پاسخگویی به سؤالهای اساسی ذیل میباشد: 1-آیا نرخ سواد میان جمعیت 6 سال به بالای مناطق مختلف استان در طی سالهای مورد مطالعه یکسان بوده است؟ 2-آیا طی سالهای مورد مطالعه،لازم التعلیمان دورهی ابتدایی مناطق مختلف استان مورد نظر از جنبهی نرخ ثبتنام و نیز نرخ پوشش تحصیلی، فرصت مساوی داشتهاند؟(با توجه به این که مناطق شمال و جنوب استان آذربایجان غربی از لحاظ زبان و به نوعی قومیت با هم تفاوت دارند،یعنی مناطق شمالی بیشتر ترک زبان و مناطق جنوب،کرد زبان میباشند).
به رغم نثبیت تراکم کلاسی در چند سال اخیر و جذب بیشتر معلمان دارای مدرک فوق دیپلم و لیسانس به دورهی ابتدایی و نیز توسعه کمی آموزش ابتدایی به ویژه در میان گروه دختران و در سطح مناطق روستایی با وجود کاهش نرخ رشد جمعیت گروه سنی(10-6 ساله)که از جمله نقاط قوت آموزش ابتدایی استان به محسوب میآید،(و البته چون باعث افزایش ضریب بهرهوری از فضاهای آموزشی و دو نوبته شدن مدارس شده،میتواند جزو نقاظ ضعف هم محسوب گردد)،با این حال هنوز در راستای دستیابی لازم التعلیمان 10-6 ساله استان به فرصتهای آموزشی متناسب با سهم جمعیتی،جنسی و منطقهای خود و نیز آموزش مناسب،متعادل و با کیفیت، نابرابری در بین مناطق شهری و روستایی و بین گروه دختر و پسر دیده میشود.