چکیده:
ضرورت علی و معلولی همواره یکی از مباحث مهم و پرچالش فلسفی میان اندیشمندان بوده است . ابن سینا سرآمد فیلسوفان مشائی معتقد اسـت کـه رابطـه علت تامه و معلول ضروری است . وی با اینکه ظاهرا این مسئله را بـدیهی مـی- داند، برای آن چند استدلال ذکر میکند. متکلمان و اصولیان و برخـی از اسـاتید معاصر فلسفه مخالف این قاعده هستند. اینان با استناد به اینکه ، از یک سو، ادلـه ابن سینا و دیگر موافقان این قاعده مصادره به مطلوب هستند و، از سـوی دیگـر، التزام به این قاعده با اختیار در خداوند و انسان منافات دارد صحت ایـن قاعـده را منکر شده اند. با وجود ادعای این اندیشمندان ، به نظـر مـیرسـد ایـن قاعـده بدیهی باشد و انکار آن مستلزم انکار اصل علیت و اعتقاد به صدفه و اتفـاق . بـه اندکی تامل ، نه تنها پذیرش این قاعده منافاتی بـا اختیـار نـدارد بلکـه انکـار آن مستلزم صدفه و عدم صحت استناد فعل به فاعلش به نحو یقینی است .
خلاصه ماشینی:
)همان: ٣٢( بنابراین ، اراده در انسان ، چون ناشی از ذات او نیست ، بالعرض و بالقوه اسـت و برای تحقق نیازمند این است که به واسطه دواعی و انگیزه هـا و گـاه اراده هـای قسری و قهری از خارج ذات بر نفس وارد شود و موجـب فعلیـت آن و تـرجیح وجود یا عدم یک فعل یا شیء گردد.
بررسی نظرات شیخ الرئیس در کتاب تعلیقات در مبحث اراده نشان میدهد که مراد از وارد بودن اراده در انسان ایـن اسـت کـه اراده در انسـان ، بـرخلاف ارادة خداوند، ناشی از ذات انسان نیست بلکه معلول مرجحـاتی اسـت کـه خـارج از نفس انسان است و این مرجحات و دواعی سبب میشود کـه تصـور و تصـدیق شیء و فایده آن و نیز میل و عزم به انجام یا ترک یک عمل محقـق شـود.
فاعل ، پس از احساس قدرت ، سـرانجام بـا قصـد و ارادة خود درصدد انجام فعل برمیآید و، در این هنگام ، سؤال این است که منشـأ ایـن اراده چیست : فعل نفس و لازمه ذاتـی او یـا عرضـی و انفعـال نفـس از علـت و مرجحات دیگری؟ با توجه به دیدگاه ابن سینا، اراده در انسان ذاتی نیسـت و ورود اراده عرضـی در تعریف اختیار نیز این تعریف را با این مشکل روبرو میکند که نیازمند اراده و علت دیگری است تا محقق شود و این چیزی نیست جز التزام به تسلسل اراده ها که متکلم از آن فرار میکند.