چکیده:
بهدنبال دغدغه عدم کارایی آموزشهای رایج اخلاق و تضمین نکردن تحقق اخلاق در رفتار افراد، پژوهش حاضر ابتدا دو پیشفرض را در نظر میگیرد: 1. عدم موفقیت برنامههای رایج آموزش اخلاق، پدیدهای چندعاملی است و شرط توفیق نهایی، رفع همه موانع در پرتو نگاهی جامعنگرانه است؛ 2. براساس اصل روششناختی ابتنای موفقیت در هر فعالیتی بر تصور صحیح از آن فعالیت، یکی از عوامل عدم توفیق آموزشهای رایج اخلاق، رواج تصورهای تحویلینگرانه از آموزش اخلاق است. سپس این فرضیه در نظر گرفته میشود که بیتوجهی به جایگاه آموزش اخلاق در طبقهبندی اهداف آموزشی، سبب تصورهای فروکاهشگرایانه از آن شده است. بنابراین ابتدا، انگارهها و تصورات تحویلینگرانه رایج از آموزش اخلاق، براساس تجربه زیسته و روش مشاهده و مصاحبه، استقصا و سپس سعی شده است تا انگارهای جامعتر با توجه به حیطه آن در طبقهبندی اهداف آموزشی ارائه شود. در پرتو این پژوهش برخی الزامات آموزش اثربخش مانند تقدم سواد عاطفی بر سواد اخلاقی، اصل گوناگونی اهداف (جزئی) آموزش اخلاق و اصل کثرتگرایی روششناختی در آموزش بررسی شده است.
Following the problem led by this question that what is the role of the position of education of ethics in classifying educational purposes efficiency and also following inefficiency concerns on the common educations of ethics and lack of guaranteeing realization of ethics in people study is began with two presumptions: 1. Failure of the common programs about education of ethics is a multifactorial phenomenon and the condition of ultimate success lies on removing all of the obstacles by adopting a holistic perspective; 2. Based upon the methodology of attaining success in every activity on having a correct idea of that activity, one of the factors in failure of common educations of ethics is due to promotion of reductionist ideas from education of ethics. Then, this hypothesis is driven that ignoring the position of education of ethics in classifying the educational purposes has brought about reductionist ideas about it. Therefore, the common reductionist ideas and perceptions from education of ethics are investigated based upon lived experience (experiment), observation and interview. After that, it has been attempted to propose a more comprehensive pattern according to its dimensions in classifying the educational purposes. Based on the study and achieving an appropriate pattern, some of the requirements of effective and efficient education of ethics, such as Priority of emotional literacy to ethical literacy and consideration of two principles of diversity of purposes (partial) in education of ethics and The principle of methodological pluralism in education have been explained.
خلاصه ماشینی:
) آنچه در اینجا مورد تأکید است، بیان عدم کارایی این روش بهتنهایی برای ایجاد فضایل و رفع رذایل و در نتیجه جلوگیری از فروکاستن آموزش اخلاق به آن و انحصار در آن و از همه مهمتر، ممانعت از عدم توجه به شرایط بهکارگیری آن است.
1 جایگاه آموزش اخلاق در طبقهبندی اهداف آموزشی گرچه گرایش به اخلاق، فطری تلقی میشود، (مطهری، 1370: 515 ـ 466) شواهد بیشماری از زندگی فردی و اجتماعی، بیانگر نیاز به توجه، رشد و پرورش سازنده این گرایش فطری در پرتو آموزش اثربخش و کارآمد اخلاق است که مورد توافق و تأکید همه رویکردها تربیت اخلاقی از ارسطو تا به امروز میباشد؛ به همین سبب، مباحث اناگرام و گونهشناسی شخصیت در آموزش اخلاق اهمیت دارد که در نوشتار دیگری به آن پرداختهایم.
اگر گفته شده: «آنچه از تربیت اخلاقی مراد میشود، ایجاد نوعی دگرگونی است که دامنه آن عرصههای فکری، احساسی و رفتاری را دربر میگیرد» (باقری، 1377: 11) و اگر «انتظار میرود در اثر آموزش اخلاق، تغییری مثبت در رفتار افراد حاصل شود و مهارت رفتار اخلاقی (ارتباط ساده و سالم) بهنحو قابل سنجشی افزایش یابد؛ به عبارت دیگر اگر هدف از آموزش اخلاق، «اخلاقدانی» نیست؛ بلکه «اخلاقداری» و «اخلاقورزی» است» و اگر «اخلاقورزی سبک زندگی است و ایجاد سبک زندگی اخلاقی، هدف آموش اخلاق است»، (فرامرز قراملکی، 1387: 238) با توجه به ارتباط حیطه عاطفی با متغیرهای تأثیرگذار فراوان بهویژه ضمیر ناخودآگاه و ذهن ناهشیار بهعنوان عاملی قدرتمند و ناپیدا در هدایت رفتار، نگرش و احساس و انگیزش انسان، هرگونه مواجههای در آموزش و تربیت اخلاقی نمیتواند امری سطحی و ساده تلقی شود.