چکیده:
مطلب زیر بخشی از جلسة هشتم سلسله بحث های انسـان شناسـی اسـت کـه توسـط اسـتاد شـهید مطهـری در سال ١٣٥٠ ایراد گردیده است . استاد ضمن تشریح معنای جـامع بـودن اسـلام در بـاب معنویت ، تاکید می کنند که آنچه در عرفان هندی و امثـال آن دربـارة منصـرف کـردن ذهـن از بیرون و تمرکز نیروی ذهن گفته شده مورد قبول اسلام نیست : «قـرآن تمرکـز را فقـط بـا حضـور قلب می خواهد یعنی در یاد خدا می خواهد و روش قرآن از همان ابتدا بـا کمـک خـدا صـورت می گیرد». این مباحث مجموعا دوازده جلسـه اسـت کـه بـه فضـل الهـی تـا پایـان امسـال توسـط انتشارات صدرا منتشر خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
استاد ضمن تشريح معناي جـامع بـودن اسـلام در بـاب معنويت ، تأکيد مي کنند که آنچه در عرفان هندي و امثـال آن دربـارة منصـرف کـردن ذهـن از بيرون و تمرکز نيروي ذهن گفته شده مورد قبول اسلام نيست : «قـرآن تمرکـز را فقـط بـا حضـور قلب مي خواهد يعني در ياد خدا مي خواهد و روش قرآن از همان ابتدا بـا کمـک خـدا صـورت مي گيرد».
البته من متوجه اين نکته هستم که انسان به مرحله اي مي رسد که بعد که به خدا توجهش کامل مي شود بار ديگـر بـه همـة اشـيا توجه پيدا مي کند، بدون آنکه موجب انصراف از خدا بشود، کـه همـان مفهـوم «رجـال لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذکر الله » (نور: ٣٧) است .
نکتة دوم نکتة ديگري که دربارة فلسفة عبادت در قرآن آمده ، و البته در حديث هم آمده و حتـي مثل بوعلي سينا هم به آن تصريح کرده اند، اين است : نماز مي خوانيم براي ياد خدا؛ يعني ياد خدا مقدمة اجراي مقررات در اجتماع نيست ، خـودش هـدف اسـت و اتفاقـا نکتـة لطيف هم اين است که قرآن ، که ذکر و ياد خدا را ذکر مي کند، با لام غايت ذکر مي کند: «و أقم الصلوة لذکري » (طه : ١٤)، نماز را به خاطر ياد من به پا دار.
اين توجه قوة خيال انسان به غيرخدا را تشبيه کرده است به اينکه جـان انسـان و به تعبير بوعلي آن «سر باطن » دائما دارد لگدکوب مي شود.