چکیده:
«خشم و هیاهو»، نوشته «ویلیام فاکنر»، یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین رمانهای جهان؛ بخصوص در میان آثاری است که به سبک جریان سیال ذهن نوشته شده است. داستان نویسان بسیاری از این رمان متاثر بوده اند. از جمله آنها، «غسان کنفانی» داستان نویس فلسطینی و «عباس معروفی» داستان نویس ایرانی است که در رمانهای خویش؛ یعنی« ما تبقی لکم» و «سمفونی مردگان» از این رمان، تاثیر پذیرفته اند. یافته اساسی پژوهش گویای این است که اگرچه کنفانی و معروفی از رمان خشم و هیاهو، بویژه در زمینه تکنیک جریان سیال ذهن، تناظر شخصیتی و پایان بندی داستان، اثر پذیرفته اند، اثرپذیری ایشان همراه با آفرینش و نوآوری بوده است. از این رو، هدف از این پژوهش اشاره به نوآوریهای کنفانی و معروفی از رهگذر بازکاوی رمان خشم و هیاهوست.
خلاصه ماشینی:
"«محمد شاهین» دربارة این هدف بنیادین داستان چنین میگوید: «اگر به عنوان «ما تبقی لکم» تأمل کنیم درمییابیم که این عنوان در خود، باری از خوشبینی دارد؛ خوشبینیای که در رمان فاکنر نیست، حتی شدت تأثیر داستان خشم و هیاهو بر غسان کنفانی در «ماتبقی لکم» باعث نشده ذرهای از میزان خوشبینی وی کاسته شود» (شاهین، 2001م: 167) این امید در چند بخش دیگر در داستان خود را نشان میدهد: یکی بازگشت حامد به فلسطین است، بعد از اینکه قصد ترک آن را در اعتراض به عمل ننگین مریم دارد؛ اما «حامد در حین ترک فلسطین، شدیدا احساس گناه میکند؛ زیرا دارد سرزمینی را ترک میکند که برای او مظهر قداست است» (الیوسف، 1985: 27)؛ او در همین زمان در گفتگو با خویش میگوید: «لن یتبقی ثمة سوط یجلدک مثلما فعل صوت سالم طوال اعوام من الفراغ و الصمت خلفها وراءها حین ذهب.
اما داستان «ما تبقی لکم» برخلاف خشم و هیاهو، دارای پایانی خوب و امیدبخش است؛ این امید را در چند مورد مشاهده میکنیم: - بازگشت حامد به فلسطین برای مبارزه در راه سرزمین؛ - سقط جنین مریم برای از بین بردن نطفة حرام و رهایی از آلودگی؛ و همچنین کشته شدن زکریا(نماد خباثت)؛ - شهادت سالم، مبارز فلسطینی که عین زندگی در فرهنگ و تفکر اسلامی است: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون» (آل عمران/169) بر این اساس، میتوانگفت: کنفانی در «ما تبقی لکم» از منظر پایان داستان، مسیری متفاوت با فاکنر در خشم و هیاهو در پیش گرفته است."