چکیده:
سرمایه اجتماعی در کنار دیگر انواع سرمایه، نظیر سرمایه اقتصادی، سرمایه انسانی و...، یکی از
اجزای اصلی دست یافتن به توسعه به شمار می آید. زیرا از نظر کارکردی میزان بالای سرمایه اجتماعی
باعث می شود امور در هر بخش از جامعه با سهولت بیشتری انجام شود و بدون وجود این نوع سرمایه،
همین نوع از امور با صرف هزینه بیشتری انجام خواهد یافت. از سوی دیگر در جریان توسعه، جامعه از
صورت بندی سنتی به صورت بندی مدرن گذار می کند و در این گذار است که نوع انسجام یا همبستگی
اجتماعی و ملی از ارگانیکی به مکانیکی تغییر م ییابدو پیامد آن ایجاد ساختاری از تقسیم کار است. حال
پرسش اینجاست که آیا توسعه سرمایه اجتماعی م یتواند بر ارتقا و افزایش انسجام اجتماعی و ملی تاثیر
مثبت گذارد؟ این مقاله با روش تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است و نتیجه کلی آن نشان م یدهد
توسعه سرمایه اجتماعی توانایی افزایش انسجام اجتماعی و ملی را دارد.
Social capital as equal to the other sorts of capital such as ecomonic capital,
human capital and soon… is regarded as one of the main components of the
development achievement. Bacause, from the functional view point, high
accumulation of social capital, makes things be down more easily in every
sector of society. More cost. On the other handm in the course of development,
society transists from tkaditional formation into modern onr and following this
transition social and national integraty also changes from orginal from into the
mechanical one which is the conseqnense of a new division of labor structure
خلاصه ماشینی:
» Parsons and) Smelser, 1956: 327) در چارچوب کارکردگرایی ساختاری در رابطه با مساله هنجارها و ارزش ها، مساله تعـدیل نیـز بسـیار مهم است ، دورکیم این تعدیل را در جامعه با انسجام ارگانیکی از طریق قرار گرفتن «بخش های مختلف یا نهادهای مختلف در پیرامون ارگانی واحد که بر بقیه ارگانیسم ها نقش تعدیل کننده اعمال مـی کنـد و آنها را با تابع ساختن هماهنگ می کند،»(دورکیم ، ١٣٨١: ٢٠٠-١٩٩) به دست می آورد و اعتقاد دارد کـه این ارگان واحد در سطح ملی دولت است ، و پارسونز از طریق نظم بـه ایـن تعـدیل مـی رسـد، چـرا کـه ◊ ٢١ «هسته اصلی مساله نظم را در کم و کیف انسجام هنجاری می بیند که مبتنی بر اصول مشترک ارزشـی در جامعه است »(چلبی ، ١٣٧٢: ١٤) و اعتقاد دارد که «فرآیند نوسازی ده ها نهاد و سازمان برای مواجهـه با مسائل جدید انسجام به وجود می آورند»(٧٤ :١٩٥٦ ,Parsons and Smelser) انسجام ملی از معبر حیاتی همبستگی اجتماعی عبور می نماید و از دیدگاه تالکوت پارسونز جوامع بـر اساس چهار عامل دارای انسجام و همبستگی هستند: «اول ، ارزش ها: تعیین کننـده اهـداف و راهنمـای رفتار انسان ها و موجد حس جمعی در جامعه هستند؛ دوم ، هنجارها: قواعد رفتار هستند و در واقع وسـائل نیل به ارزش ها به شمار می روند، نظام حقوقی مهـم تـرین مجموعـه هنجـاری اسـت ؛ سـوم ، نقـش هـا: ساختارهای مختلف جامعه را تشکیل می دهند، مانند نقش های اقتصادی ، سیاسی یـا مـذهبی ؛ و چهـارم ، تجمعات :١ مجموعه نهادینه ارزش ها، هنجارها و نقش ها هستند»(میقانی ، ١٣٩٠: ١١٠).