چکیده:
سهراب سپهری یکی از معدود شاعران نوپرداز معاصر است که حضوری عمیق و اثربخش در ادبیّات فارسی و شعر ایرانی داشته است. در این تحقیق سعی شده تا با سنجیدن اشعار نیمایی این شاعر در ترازوی عروض شعر کهن فارسی، رابطهء شعر او و شعر کلاسیک از نظر هارمونی وزنی نشان داده شود، بدین منظور تلاش شده که پس از بررسی و مطالعة اشعار این شاعر، ضمن معرفی عنوان اشعار چهل و هشتگانهء او که در حوزهء قالب نیمایی سروده شدهاند، با ذکر نام منبع و نام بحر، بسامد بحرهای بهکار گرفته شده را با استفاده از جداول به صورت درصد درآورده و پس از بررسی هفت شعر از اشعار نیمایی او، ویژگیها و تحوّلات ایجاد شده در آن اشعار در مقایسه با وزن شعر کلاسیک نشان داده شده است.
خلاصه ماشینی:
شاعرانی چون لاهوتی، شمس کسمایی، جعفر خامنهای و تقی رفعت به تبعیّت ازشاعران اروپا به سرودن اشعاری پرداختند که دیگر در آن خبری از تساوی مصراعها و هجاها و جایگاه ثابت قوافی نبود؛ علیرغم مقاومت برخی سنّتگرایان، این رویه ادامه پیدا کرد و با ظهور نیما یوشیج به اوج رسید؛ نیما علاوه بر ساختار ظاهر شعر، در محتوای آن هم تغییراتی ایجاد کرد و سپس پیروان او مخصوصاً اخوان ثالث، سهراب سپهری، احمد شاملو و فروغ فرخزاد راه او را ادامه دادند و آن نونهال را به درختی تنومند تبدیل کردند که ما امروزه آن را تحت عنوان شعر نیمایی به صورتی نظامیافته و صیقلخورده مشاهده میکنیم.
یادآوری میکند در تقسیمبندی اوزان و بحور از کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم شمس قیس رازی و در نامگذاری از فرهنگ عروضی دکتر سیروس شمیسا، حسین مدرّسی و عروض سیفی استفاده شده است.
امّا لخت سوم با وزن «فاعلاتن مفاعیلن فعلاتان» چند نکته دارد: رکن دوم این لخت را زحاف «مفاعیلن» تشکیل میدهد و این زحاف در ذیل زحافات منشعب از «فاعلاتن» تعریف نشده است و این ایجاد نوعی تحوّل وزنی است که شاعر با خروج از دایرهء اوزان و زحافات یک بحر، وارد دایرة بحر دوم میشود و شاعر با این لغزش، ارکان بحر هزج را در دل شعر سروده شده در محدودهء بحر رمل آورده است.
امّا نکتهء قابل تأمّل در لخت هفتم این شعر است که وزن این لخت «فعلاتن مفاعلن فع لان» است؛ حضور زحاف «مفاعلن» در رکن دوم این لخت، وزن کل لخت را تغییر میدهد و آن را از حوزة بحر رمل وارد حوزة بحر خفیف میکند یعنی لخت هفتم در بحر خفیف مسدس اصلم مسبغ سروده شده است؛ این عمل شاعر نوعی گریز از هنجار وزنی محسوب میشود که در عروض شعر سنّتی شایع نیست.