چکیده:
نظریه «رفتار عقلانی» و الگوهای مبتنی بر آن در اقتصاد سنتی (متعارف) که رویکرد نئوکلاسیکی بر آن حاکم است، در زمینه واقعنمایی، تبیین و پیشبینی، نارساییهایی داشته که مسلما بعضی از آنها طی زمان برطرف شده است. این پژوهش اولا در صدد یافتن پاسخ این سؤال است که آیا بهرهگیری از سایر دانشها اعم از فلسفی یا علمی، عقلی یا تجربی، در برونرفت از آن کاستیها مؤثر بوده است؟ و ثانیا اگر از ابتدا از اندیشه اسلامی استفاده میشد، آیا چنین معضلاتی کمتر بروز میکرد. لذا با رویکرد تاریخی، این موضوع میان رشتهای بررسی گردید و با استفاده از مستنـدات کتابخانـهای و روش تحلیلـی توصیفی معلوم شد که نظریه رفتار عقلانی، محصول روش قیاسی فلسفه است که به صورت یک اصل متعارفی به علوم گوناگون از جمله اقتصاد راه یافته است و چون با تکیه بر این نظریه، الگوهای رفتاری اقتصادی ساخته شده، مانند آن نظریه، مبتنی بر اصول موضوعه متعددی است که آنها هم در دانشهای گوناگون مورد توجه بوده است. اما در پی بروز تردیدهایی بارها آزمون گردیده که در بسیاری موارد این الگوها رد شده است ولی با کمک علوم دیگر در آن اصلاحاتی صورت گرفته و از آن کاستیها برون رفته است. همچنین یکی از نارساییهای باقی مانده از دید اسلامی، ناتوانی در تبیین رفتار ایثارگرانه است که آنان به آن رفتار «فارغ از خود» میگویند که گویا معقول نیست و با توجه به اینکه از قرنها قبل در اندیشه اسلامی علاوه بر «خود طبیعی»، «خود انسانی» نیز مطرح بوده، آشکار است که اگر اقتصاد سنتی از همان موقع این اندیشه اسلامی را بکار میبرد؛ رفتار ایثارگرانه را غیر قابل توجیه نمیشمرد، چون این نوع رفتار نیازهای «خود انسانی» را که از اهمیت بیشتری برخوردار است برآورده میسازد. بدیهی است که این اجتناب، ریشه در مباینت عقلانیت در اقتصاد متعارف و اقتصاد اسلامی دارد.
«Rational behavior» theory and its pertinent models in conventional economics which are dominated by neoclassical approach have suffered from certain shortcomings in terms of showing reality، explaining and predicting some of which have been resolved. The present study firstly intends to investigate whether using other sciences including philosophical، scientific، rational or experimental ones have been effective in tackling the deficiencies. Secondly، could such problems have been alleviated if the Islamic notions had been used? Hence، this interdisciplinary issue was investigated via a historical approach. Using library research as well as applying a descriptive-analytic approach، it firstly was revealed that the rational behavior theory is the product of analogical approach in philosophy which has made its way into different fields such as economics. Since the theory has been constructed on the basis of economic behavioral models، it is founded on various conventional issues emphasized in various fields of study. Yet، due to the emergence of certain doubts، the theory has been tested on different occasions the results of which were not confirmatory. Nonetheless، certain modifications have been successfully incorporated through other sciences. Secondly، one of the remaining deficiencies is its incapability in explaining altruistic behaviors known as «irrespective of self». Finally، given the fact that in the Islamic thought both «human self» and «natural self» have been prevalent for centuries، it is obvious that the conventional economics could not have considered self-sacrificing behavior as unjustified had it used the Islamic notions. Indeed، such a self-sacrificing behavior meets the “human self” need which are of higher priority. Therefore، it is evident that this rejection has roots in the divergence between rationality in conventional economics and Islamic rationality.
خلاصه ماشینی:
ولی الگوهای عقلانیت که بیان اقتصادی آن مفهوم یا نظریه بوده، توسط خود غربیها، از جنبههای مختلف نقد شده است و برای بررسی صحت و سقم آن نقدها الگوهای مذکور، به صورت تجربی آزمون گردیده (Anand & et al, 2009, p.
او معتقد بود که انسان بین لذت و درد قرار دارد و مانند دو قطب آهنربا یکی را جذب (لذت) و دیگری را دفع میکند (درد) منتها با توجه به پیشینه فرهنگی خاستگاه نظریه عقلانیت، در متون اقتصادی، آنگونه از نفع48، لذت و مطلوبیت سخن گفته شده است که اصولا فقط نوع «مادی» آنها مدنظرشان بوده است ولی چون در معرفی این اصل متعارفه یا موضوعه خود معمولا تصریح ننمودهاند، بعدا اقتصاددانان دیگر انحصار مادی بودن آنرا منکر شدهاند (Machlup, 1978, p.
اگرچه در فلسفه و علوم دیگر، اهدافی چون «صیانت نفس»، دستیابی به «قدرت» و «نفع یا فایده» برای انسان مطرح بوده، اما در نظریه عقلانیت در اقتصاد متعارف، «نفع» یا «مطلوبیت» خود به عنوان هدف اصلی و نهایی در نظر گرفته شده است که این موارد نیز در راستای صیانت نفس تفسیر میشود.
با توجه به تعریفی که در اقتصاد متعارف از «خود» میشود و بعلاوه مترادف دانستن «نفع خود» با «نفع شخصی»، ملاحظه نفع دیگران و «نوعدوستی» اصولا جایگاهی نداشت، ولی واقعیتهای رفتار عاملان اقتصادی مؤید وجود «نوعدوستی» در همه جوامع است که نظریه اولیه عقلانیت اقتصادی آنرا به رسمیت نمیشناخته است، اما بعضی از صاحب نظران غربی سعی کردهاند که این تناقض را حل کنند و «خودگرایی» را با «نوعدوستی» آشتی دهند.
Kahneman, Daniel (2003), "Maps of Bounded Rationality: Psychology for Behavioral Economics", American Economic Review, Vol. 93, No. 5, pp.