چکیده:
تقسیم بندی نویسندگان و آثارشان بر اساس جغرافیای مکانی و زادگاه آنان فقـط زمانی پسندیده و درست است که ویژگی های مشـترکی نیـز آنهـا را بـه یکـدیگر پیوند دهد، وگرنه نامگذاری سبک و مکتب بر آثار گروهی از نویسندگان با تکیـة صرف بر تعلق اقلیمی شان به یک منطقه ، امری بی معنـا خواهـد بـود و نویسـنده اعتقــادی بــه آن نــدارد. داســتانهــای اقلیمــی ، داســتانهــایی هســتند دارای مشخصه های مشترک و هماهنگ و در پیوند با یک اقلیم خاص و نیز متناسب بـا خاستگاه نویسندگان آنها و تاثیری که از آن محیط اقلیمـی خـاص پذیرفتـه انـد. همین گونه تاثرها از محـیط اقلیمـی و بازتـاب آن در داسـتانهاسـت کـه سـبب اشتراک میان آثار چند نویسندة هم اقلیم با یکدیگر و در عین حال تمایز بـا آثـار دیگر نویسندگان اقلیمی سایر اقلیم ها می شود. در ایـن مقالـه ، نویسـنده پـس از بیان سابقة مکتب بندیهای متعدد در داستاننویسی معاصر ایران و نقد آنهـا، بـه ارائة یک تقسیم بندی تازه، دقیق و روشمند از داستاننویسی اقلیمـی ، بـر اسـاس معیارهای مشخص و شناخته شده می پردازد و بر این اساس، پنج حوزه یا شـاخة داستاننویسی اقلیمی شمال، جنوب، خراسان، غرب (کرمانشاه) و آذربایجان را در ادبیات داستانی معاصر ایران- از مشروطه تا انقلاب اسلامی - مشخص می کند.
Dividing authors and their works based on their geographical location and birthplace is appropriate and true only when their similar features connect them to each other، otherwise naming a school and style of its authors’ works only based on their regional trend toward an area is meaningless and unjustifiable. Regional stories have similar and harmonic features and are accepted in connection with a special region and appropriate with birthplaces of authors and effects that they get from a special region. It is these effects from regional environment and its reflection in stories that caused some sort of similarities among works of some authors living in a same region and simultaneously caused some sort of differences with works of authors from other regions. Author in this article، after expressing the history of schooling in Iran’s contemporary story writing and their criticisms، proposes a new، precise and systematic division of regional story-writing based on definite and defined criteria and defines five area or branch of regional story-writing based on this criteria: north، south، Khorasan، west (Kerman Shah) and Azerbaijan in Iran’s contemporary story writing from constitutional era to Islamic Revolution.
خلاصه ماشینی:
حوزههای پنج گانة اقلیمی نویسی در ادبیات داستانی معاصر ایران * رضا صادقی شهپر چکیده تقسیم بندی نویسندگان و آثارشان بر اساس جغرافیای مکانی و زادگاه آنان فقـط زمانی پسندیده و درست است که ویژگی های مشـترکی نیـز آنهـا را بـه یکـدیگر پیوند دهد، وگرنه نامگذاری سبک و مکتب بر آثار گروهی از نویسندگان با تکیـة صرف بر تعلق اقلیمی شان به یک منطقه ، امری بی معنـا خواهـد بـود و نویسـنده اعتقــادی بــه آن نــدارد.
حقیقت امر آن است که در داستاننویسی معاصر ایران، داستانهایی با مشخصه هـای یکسان و هماهنگ با منطقة جغرافیایی و اقلیمی خـاص و نیـز متناسـب و در پیونـد بـا خاستگاه نویسندگان و ذهن پرورشیافته و انس گرفتة آنان با عناصـر اقلیمـی و طبیعـت بومی همان منطقه قابل تشخیص است و از این رو به عقیدة نویسنده به دور از همة ایـن مکتب بندیهای مذکور، باید از شیوه و سبکی فراگیرتـر بـه نـام «شـیوة داسـتاننویسـی اقلیمی » سخن گفت که در اقلیم های مختلف ، بازتابهای مختلف داشته است ؛ به طـوری که از مقایسة آنها با یکدیگر نتایج جالب و ارزشمندی به دست می آید و هدف این مقالـه هم مشخص کردن حوزههای گوناگون اقلیمی نویسی و نویسندگان و آثار اقلیمی هر یـک از حوزهها به گونه ای روشمند و بر اساس معیارهای مشخص و شناخته شدهای اسـت کـه در تعریف داستان اقلیمی برشمردیم .