چکیده:
متن سغدی کرماهی به احتمال بسیار داستانی بودایی است درباره شاهزادهای که ناپدید شده و به گفته نامادریش خوراک
کرماهی (گربه ماهی) بزرگی شده است. شباهت اندکی میان این داستان و داستان ختنی کوناله و نیز داستان سیاوش در شاهنامه
مشاهده میشود. همه این شاهزادهها مورد ستم و آزار نامادری ستمگر قرار میگیرند. در این پژوهش پس از ترجمه متن سغدی به زبان
فارسی، این سه داستان با یکدیگر سنجیده میشوند.
خلاصه ماشینی:
"متن سغدی: در انتهای این واژه لکهای دیده میشود و به دشواری میتوان گفت که kwn یا kwnnموردنظر کاتب بوده است.
پایانه صرفی واژه غیرمعمول است، این احتمال نیز وجود دارد که واژه samitaواژهای دخیل از هندی میانه در زبان سغدی باشد همراه با پسوند yaÎ ـ که اسم معنیساز است.
سودابه نیز با طراحی توطئهای، سیاوش را متهم به داشتن نظر سوء نسبت به خود میکند و به کیکاوس میگوید که سیاوش از او کام خواسته و با شنیدن پاسخ منفی او را کتک زده است و برای راست جلوه دادن دروغش، با همکاری یکی از ندیمههایش، وانمود میکند که باردار بوده و در اثر ضربات سیاوش به شکمش فرزندش، فرزند شاه، را از دست داده است: دل شاه کاوس شد بد گمان برفت و در اندیشه شد یک زمان (ص 302) سرانجام سیاوش برای اثبات بیگناهی خویش، ناگزیر از انجام دادن آزمایشی دشوار، یعنی ور آتش (1) ، میشود و نزد پدر آمادگی خویش را اعلام میدارد: سیاوش بدو گفت انده مدار کزین سان بود گردش روزگار سر پر ز شرم و بهایی مراست اگر بیگناهم رهایی مراست ور ایدونک زین کار هستم گناه جهان آفرینم ندارد نگاه به نیروی یزدان نیکی دهش کزین کوه آتش نیابم تپش (ص 305) سیاوش از میان کوهی از آتش میگذرد و به سلامت بیرون میآید: چو او را بدیدند برخاست غو که آمد ز آتش برون شاه نو (ص 305) اشوکه به سبب بیماری، مرگ خویش را نزدیک میبیند و کوناله را به جانشینی خود برمیگزیند، اما شهبانو با همکاری پزشکی دارویی تدارک میبیند و حال شاه بهتر میشود."