چکیده:
آیینهای سوگواری به عنوان بازتاب پنهانترین خواستها و باورهای بشری، به خوبی از حفظ و پیوند باورهای گوناگون هر
قوم در طول تاریخ خبر میدهند؛ و بدینسان، در شمار مهمترین نمودهای هویت اجتماعی اقوام هستند. این گفتار با پیجویی هسته
اصلی شماری از این آیینها در آموزههای زردشتی و سامی و حتی پیشا زردشتی، میکوشد نشان دهد که چگونه به رغم آنکه
خاستگاه اصلی آنها فراموش شده است، اما همچنان در رفتارها و باورهای اجتماعی ـ مذهبی ایرانیان حضور دارند.
خلاصه ماشینی:
"برگزاری مراسم سوم، هفتم و چهلم برای درگذشته نیز از جمله این آیینهاست که یکی یادگار آیین زردشت، دیگری بازمانده از باورهای مندایی و سومی خاطرهای از مراسم سوگواری سکاهاست.
(1) در طی این سه روز خانواده متوفی هر آنچه در توان دارند انجام میدهند تا روح تازه درگذشته را که هنوز به عالم ارواح نشتافته است راضی و خشنود نگاه دارند و برای پذیرایی از او خوراکیهای مختلف تهیه مینمایند.
(2) مراسم هفتم مندائیان بر این باورند که روح پس از مرگ بعد از سه روز سرگردانی میان عالم مادی و جهان ارواح از آسمانها میگذرد تا به آلماآد اپثاهیل که یکی از طبقات هفتگانه آسمان است برسد.
(3) در برخی متنهای پهلوی نیز از نوعی نیایش به همراه نان فطیر نام برده شده که برای روح درگذشته برپا میگردیده است و به «خشنومن درون نهاده» معروف بوده است.
از جمله متونی که بویس به آنها استناد میکند این قطعه از وندیداد است: «آنان باید اگر بتوانند استودانی با سنگ و ساروج و خاک برپا کنند و اگر نتوانند باید پیکر مرده را زیر تابش ستارگان و ماه و خورشید، برهنه روی فرش و بالشی که از آن او بوده است، بر زمین بگذارند.
(2) در آیینهای کنونی ایران اسلامی، هرچند که رسم رها کردن جسد در فضای آزاد وجود ندارد و اجساد بنا بر سنت ایرانیان جنوب غربی و اعراب و بنا بر دستورهای اسلامی به خاک سپرده میشوند، اما هنوز در نگاه تشییعکنندگان، انجام مراسم در زیر نور خورشید اعتبار خود را حفظ کرده است."