چکیده:
شــعر دفــاع مقــدس، بــازنمود اندیــشه و احــساس ملــت غیــور ایــران در برهــه ای از تــاریخ اســت ؛ لــذا بررســی آن از ابعــاد گونــاگون جامعــه شــناختی ، روانشــناختی ، ادبــی و ... حــائز اهمیــت فــراوان اســت . در ایــن پــژوهش ، بازتــاب مفهــوم «وطــن » در شــعر برجــسته تــرین شــعرای ایــن دوره مــورد واکـاوی ادبـی قرارگرفتـه اسـت . بـرای انجـام ایـن پـژوهش ، نخـست شـاعرانی کـه شعرشـان بیـشتر بـر حــوزة دفــاع مقــدس متمرکــز بــوده اســت ، برگزیــده و تمــامی شــعرها بــه لحــاظ نــوع بازتــابیــافتن مفهـوم وطـن در آنهـا، بـه شـیوة کتابخانـه ای (فـیش بـرداری) بررسـی شـده اسـت . ایـن شـعرا عبارتنـد از: حمیدســبزواری، نــصرالله مردانــی ، ســیمین دخــت وحیــدی، ســپیده کاشــانی ، ســلمان هراتــی ، قیــصر امــین پــور، سیدحــسن حــسینی ، عبــدالجبار کاکــایی ، علیرضــا قــزوه، محمدرضــا عبــدالملکیان و محمدســعید میرزایــی . از آنجــا کــه در نظــر بــود کــه پــژوهش ، جامعیــت داشــته ، نتــایج حاصــل از آن قابل استناد و تعمیم باشد، هیچ شعر و شاعری از این بررسی حذف نگردید. نتــایج حاصــل از ایــن بررســی نــشان مــی دهــد کــه گــاهی وطــن در شــعر ایــشان در مفهــوم ملــی و ناسیونالیــستی ، گــاهی در مفهــوم اقلیمــی و زادگــاه شــاعر، و گــاهی نیــز در مفهــوم اعتقــادی مــنعکس شــده اســت . در شــعر ایــن شــاعران وطــن آرمــانی نیــز ســرزمینی فــارغ از هرگونه پلیـدی و پلـشتی اسـت کـه شـاعر آن را بـرای همـة انـسانهـای جهـان آرزو مـی کنـد. در ایــن اشــعار، اغلــب بــا توصــیفات، اســتعارات، تــشبیهات و ترکیــب ســازیهــای بــدیع و نوظهــور دربارة وطن مواجه می شویم .
خلاصه ماشینی:
محمدسعید میرزایی ٢-٤-بازتاب مفهوم وطن در شعر دفاع مقدس از بررسـی مجموعـه اشـعار شـعرای نـامبرده چنـین برمـی آیـد کـه وطـن در شـعر ایـن شاعران در سه مفهوم کلی بازتاب یافته است : 2 ٢-٤-١-وطن در مفهوم ملی در ایــن دیــدگاه، وطــن یــا کلمــات متــرادف آن بــه مفهــوم کــشوری اســت بــا مرزهــای جغرافیــایی مــشخص کــه بــر روی نقــشه هــای جهــان بــا مــساحت و پــرچم مــشخص ، معلــوم شده است .
(عبدالملکیان، ریشه در ابر: ٨٢) شهر ما آن سوی آبی هاست ، دور از دسترس شهر ابراهیم ادهم ، شـــــهر لقمان حکیم اندکـــی بالاتر از آبادی تسلــــیم محض صاف می آیی سر کوی صراط المستقیم خاک آن عرشی است ، گلهایش زیارتنامه خوان سنگ فرش آســـــمانش بالهای یاکریم شهر ما آبــــــــادی عشق است ، اما راز عشق عشـــــق یعنی واژه های رمز قرآن کریم (قزوه، قطار اندیمشک: ١٣٠) در برخــی از اشــعار ایــن دوره بــا «وطــن انــسانی » بــه جــای «وطــن اســلامی » مواجــه مــی شــویم ؛ وطنــی فــارغ از مرزهــای جغرافیــایی ، فرهنگــی و حتــی اعتقــادی؛ ســرزمینی که برای زندگی نوع انسان، امن باشد: روزی که جهان از ستم آزاد شود/ شاید که در آن روز دلم شاد شود آبادی ایران –نه فقط - ایدة ماست / سرتاسر خـــــــاک باید آباد شود (حسینی ، همصدا با حلق اسماعیل :١٥٥) گـاه، تـصویری کـه از وطـن و سـرزمین عرضـه مـی شـود، تـصویری بغایـت آرمـانی اسـت ؛ سرزمینی که در آن همه چیز بسیار مطبوع و عاری از هرنوع پلیدی و پلشتی است : بگــذار گریــه کــنم / نــه بــرای تــو/ کــه عــشق و عقــل در تــو آشــتی کــردهانــد/ کــه دشـتهای تـو سـبز اسـت / و آسـمان تـو آبـی / و پـسران تـو/ مـردان نیـایش و شمـشیرند/ و مــادران صــبوری داری/ و پــدرانی بغایــت جرأتمنــد/ و جنگــل هــایی در نهایــت ســبزی و ایستادگی / و دریاهایی با جبروت عشق هماهنگ ...