چکیده:
«جامعـه شناسـی تـاریخی هویـت و تمـدن پژوهـی » از حـوزه هـای مهـم مطالعـات «هویـت »، «تـاریخ » و «تمـدن » اسـت کـه در ترتیبـی مـنظم ، از ذهنیـت تـا عینیـت ، خودآگاهی جمعی را سامان می دهد و موضوع اصلی این مقاله نیز در ایـن حـوزه قرار می گیرد. هویت تاریخی و تمدنی ایران ، از پـیش از اسـلام تـا دورة معاصـر، همـواره از منظرهـای مختلـف موضـوع مطالعـة اندیـشمندان اجتمـاعی داخلـی و ایران شناسان غربی بوده است . در این مقاله پس از معرفی سـه رویکـرد کلـی بـه هویت تاریخی و تمدنی ایران یعنی رویکرد انحطاط گرا، رویکـرد چنـدپاره انگـار و رویکرد ماهیت گرا و ثمره نگاه هر یـک درخـصوص آینـده و الگـوی پیـشرفت در ایران ، الزامات ماخوذ از هویت تاریخی و تمدنی ایران برای الگوی نظری پیشرفت براساس رویکرد ماهیت گرا در هفت مولفه مـاهیتی شـامل : «روح معنویـت ، تعبـد، توحیـد»، «اسـلام اصـیل »، «ولایـت مـداری »، «سـرزمین و مـوطن »، «زبـان و خـط پارسی »، «تمدن تاریخی » و «رسـالت تـاریخی و موعـودگرایی » (مبتنـی بـر سـند مولفه های هویت ملی ایران ، مصوب ٨٦/١٢/٢١ شـورای فرهنـگ عمـومی کـشور ) تشریح و واکاوی خواهد شد. مساله اصلی در این مقاله بررسی «انواع رویکردها به هویت تاریخی ایـران و نگاه هایی است که بـه الگـوی کلـی پیـشرفت و تغییـرات تمـدنی در ایـن سـرزمین می توان داشت » و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسـنادی مـی باشـد بـه لحــاظ روش تحلیــل و داوری ، از جامعــه شناســی تــاریخی مبتنــی بــر چــارچوب مفهومی معرفی شده تبعیت می کند.
خلاصه ماشینی:
هویت را می توان به نوعی ناسیونالیسم تلقی کرد، منتها ناسیونالیسم «مـدنی » کـه در تلاش است تا با تأکید بر اشتراکات فرهنگی اعضای اجتماع ، اهمیت تلاش نژاد، اقـوام ، محور قرار ندادن دینی خاص بـه عنـوان هویـت انحـصاری ، و اهمیـت اجمـاع و اراده ، گروه های قـومی متعـددی را در درون خـود جمـع کنـد عـلاوه بـر ایـن ، ایـن نـوع از ناسیونالیسم مدعی است که در عین توجه به مؤلفه ها و مواریث تاریخی به عنوان میراث مشترک همه گروه های فرهنگی ، هویت را امری متحول و در عین حال ثابت می پندارند (رضایی ، ١٣٨٨: ٥٩) در تحقیق از عناصـر و تکـوین هویـت ملـی در ایـران و آینـده آن دیدگاه های مختلفی در دو سده گذشته تولید شده که طبقه بندی آنهـا، نـسبت و مـدلول تمدنی آنها را مشخص می سازد.
دکتر نجفی در پاسخ به پرسش این که چرا در همان قرون اولیه اسلامی ملتی مستقل با حاکمیت سیاسی مستقل و جدا در ایران به وجود نیامد، «بروز بحران ناشـی از تـضاد به وجود آمده میان انتظارات ایرانیان از اسلام و عـدالت خـواهی اسـلامی از یـک سـو و انحراف حکومت های عربی از سنت های اسلامی و نیز ستم هایی کـه آنـان بـر ایرانیـان مسلمان شده وارد کردند را از دیگر سو، زمینه ساز جنبش هایی در میان ایرانیان می دانـد که در نهایت به شکل گیری یک جوهر در میان ایرانیان انجامیده است کـه وی از آن بـه عنوان «روح ملی » یاد می کند و بـر ایـن بـاور اسـت کـه جـوهرة روح ایرانـی در کنـار «معنویت خواهی ، حقیقت یابی و عـدالت طلبـی »، توانـسته اسـت آرام آرام بـین اسـلام و عروبیت تفکیک قائل شود» (نجفی ، ١٣٨٧: ١٧٢).