چکیده:
شاید یکی از مهمترین پرسشهای پیشاروی متفکران علوم انسانی ـبهویژه علوم اجتماعیـ در سدهی گذشته بهمسالهی معنا و رابطهی آن با ساختار مربوط میشود: وقتی ما با گزارهای، جملهای یا گفتاری در یک متن یا گفتمانی اجتماعی روبهرو میشویم، آن چه معنایی میدهد یا میتواند داشته باشد؟ رابطه ساختار با معنا چیست؟ آیا امکان رسیدن بهمعنای نهایی وجود دارد؟ در این میان، هر یک از نحلههای فکری مختلف به فراخور حال خود به بحث پرداختهاند. هرمنوتیسینها، پدیدارشناسان، اگزیستانسیالیستها، پوزیتیویستها، پستمدرنها و جز آن. با اینحال، شاید مکتبی که بیش از همه در این زمینه به تعمق و تامل پرداخته است، ساختارگرایی باشد. این مکتب با تلاش برای فهم و تعیین ساختار نهایی کوشید معنا را در چارچوبی غیر تاریخی قرار نماید. مقالهی حاضر میکوشد با تمرکز بر مفاهیم اصلی این مکتب فکری، به بررسی انتقادی رویکرد این مکتب به مسالهی معنا بپردازد و نشان دهد که ساختارگرایی در مقام یک روش تا چه حد توانسته است پاسخگوی معضلات روشی موجود در علوم انسانی باشد.
خلاصه ماشینی:
"اما در همین فاصلهی کوتاه به یکی از مهمترین آیینهای اندیشهگرانهی سدهی حاضر تبدیل شد و تاثیر مباحث اصلی و روش کار فرمالیستها هنوز هم بر نظریهی ادبی آشکار است (احمدی، 1375«الف»، ج1: 40) عنوان فرمالیسم را نخست ناقدان و مخالفان این جنبش همچون برچسبی به آن زدند، گونهای معنای تحقیرآمیز در آن بود که خبر از «توجه افراطی این نویسندگان به شکل میداد.
(برای آگاهی بیشتر درمورد فرمالیسم روسی بنگرید به: سلدون؛ ویدوسون، 1377: 66 ـ44 ؛Gorman, 1992: 554-76) با اینحال، پرسشی که در اینجا وجود دارد این است که چرا و چگونه یک مکتب نقد ادبی میتواند سی سال پس از مرگ خشونتآمیزش دوباره سر از خاک بلند کند؟ یکی از علل مهم توجه دوباره به فرمالیسم ظهور ساختارگرایی در غرب، بهویژه در فرانسه بود.
با این وجود، با آثار متفکرانی چون ژاک لاکان (در روانکاوی)، میشل فوکو (در فلسفه)، رولان بارت (در هنر و ادبیات) و لویی آلتوسر (در مارکسیسم) و در پی چاپ کتابها و مقالات شمار قابل توجهی از اندیشمندان که در دفاع از نظریه و روش تحلیل ساختاری در زمینههای بسیاری مقالاتی نوشتند، ساختارگرایی بهعنوان یکی از انواع مسلط و مقتدر سخن فلسفی و علمی جدید مطرح شده بود و در کل پذیرفته شد که این جنبش، سنجش بلند پروازانه «علمی» ادبیات در تمامی ابعاد است و ساختارگرایی صرفنظر از جنبههای منفی و مثبت آن در جای خود نظام انتقادی کارایی است (دیویس؛ فینک، 1373: 10؛ همچنین بنگرید به: Belsey, 1983: 17-27)."