چکیده:
تلاش ها برای یافتن تعریفی در باب شعر، دیرگاهی است که ذهن بسیاری از ادیبان را به خود مشغول داشته است. اگرچه همه مردم، هستی شعر را باور دارند، اما در بیان چیستی آن، هم باور نیستند. تنوع تعریف ها درباره شعر سبب شده است تا برخی از ادیبان اساسا شعر را تعریف ناپذیر بدانند؛ زیرا هنوز تعریفی که مورد پذیرش همگان باشد، وجود ندارد. همیشه شعرهایی بوده اند که حصار تعریف های موجود را شکسته و با معیارهای سنتی در تعریف شعر همخوانی نداشته اند. با تامل و درنگی در تعریف های مطرح شده می توان شعر را «ایجاد شگفتی در زبان و به وسیله زبان» دانست. هرگونه شگفتی ای که شاعر در زبان ایجاد می کند، شعر است. شاعر هم با بیان عاطفه، تخیل و تصویرگری و هم به مدد توان موسیقایی واژه ها و در کنار آن ها به مدد اندیشه های ژرف و عمیق، در حوزه زبان شگفتی می آفریند و خواننده را نیز در این امر سهیم می کند. بدین ترتیب دریافته می شود که شعر برای آگاهی رسانی نیست، بلکه در پی تاثیرگذاری و ایجاد اعجاب و شگفتی هنری است. این موضوع بدان سبب که یکی از واقعیت های انکارناپذیر در قلمرو شعر است، موجب شده تا تعاریف ادیبان شرق و غرب در مفهوم شناسی شعر به وجه اشتراک آشکاری برسند؛ چنان که گویی رازگونگی و ملهم بودن شعر برای همه آن ها حقیقتی پذیرفته شده تلقی می گردد.
Attempts to define poetry have occupied the minds of many writers for a long time. Although all people believe in the existence of poetry، but there is not a consensus on what it is. The diversity of definitions about poetry has led some writers to know basically poetry undefinable، for a widely accepted definition has not yet provided. There have always been some kinds of poetry which have broken the restrictions of existing definitions and have found clear inconsistencies to the traditional criteria of poetry. A short contemplation on proposed definition about poetry helps us to reach this conclusion: “Poetry creates wonder in language by language itself.” Therefore any wonder the poet creates in the language can be called poetry. Expressing his emotions، imaginations and visualizations with the help of his profound thoughts، and using the musical potential of the terms، the poet creates wonder in language and makes the audience or the reader to share with him. This undeniable fact in the realm of poetry has resulted in an explicit consensus on poetry definition between belletrists in East and West، so that they seem to accept the mysterious nature of poetry as a proved fact.
خلاصه ماشینی:
تعریف های بسیار و گوناگونی از چشم انـدازهایی متفـاوت ، بـرای شـعر بیـان شده است ، اما تلاش برای تعریفی که مورد پذیرش همه باشد، به فرجامی نرسیده اسـت .
در ایـن نوشـتار تـلاش مـیشـود تعریف هایی را که از منظرهای گوناگون درباره شعر گفته شده است ، بیان و در فرجام ، بـا در نظر گرفتن همۀ این موارد، برای آن تعریفی مناسب ارائه شود.
رضا براهنی در کتاب طلا و مس ، ضمن اذعان به این نکته که بیان تعریف جامع از شـعر ممکن نیست ، با توجه به عناصر مختلف شعر، تعریف های متفاوتی از آن را بیـان داشـته است : «شعر، جاودانگی یافتن استنباط احساس انسان است از یک لحظه از زمـان گـذرا، در جامۀ واژه ها»؛ «شعر زاییـده بـروز حالـت ذهنـی اسـت بـرای انسـان ، در محیطـی از طبیعت »؛ «شعر فشرده ترین ساخت کلامی است »؛ «شعر یـک واقعـۀ ناگهـانی اسـت ، از سکوت بیرون می آید و به سـکوت برمـی گـردد» (براهنـی، ١٣٨٠: ٩٤).
چنین تجربه ای ویژه شاعران نیست ، بلکه تجربه ای اسـت انسـانی کـه هـر انسـانی می تواند تا حدی یا در حالت هایی داشته باشد؛ اما شاعران آن را تندتر از دیگـران تجربـه می کنند و حساسیت بیشتری برای دریافت این پیام ها دارند و نیز می تـوان گفـت : بیـان آن به ایشان ارزانی شده است » (آشوری، ١٣٧٧: ٤).