چکیده:
یکی از مهم ترین هدف های پژوهش در زمینه متون ادبی، دستیابی به معنای ثانوی یا ضمنی متن است؛ زیرا این معنا برابر با ادبیت متن است. معنای ثانوی، از راه زبان و عناصر گوناگون مرتبط با نوع ادبی بیان می شود که به طور کلی و در اصطلاح، زبان آن متن نامیده می شود. در این جستار، در راستای بررسی زبان داستان کوتاه، معانی ثانوی به دو نوع اصلی و فرعی دسته بندی می شود؛ معنا یا معانی ثانوی اصلی که همان درون مایه داستان است و معانی ثانوی فرعی که از دیگر عناصر داستان به دست می آید؛ بنابراین هر عنصری را که در داستان در ارتباط با درون مایه آن دلالت مند می گردد، می توان به عنوان بخشی از زبان داستان کوتاه بررسی کرد. طبق این روش و از این منظر، در مقاله حاضر، مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند اثر بیژن نجدی بررسی شده است. معانی ثانوی اصلی یا درون مایه مشترک این داستان ها، عبارت است از تقابل هویت و بی هویتی در قالب تقابل سنت و نوگرایی، که از راه شگردها و عناصر گوناگون داستان بیان می شود.
Accessing the secondary or implied meaning of the text is one of the most important aims of research in the field of literature because the literariness of the text arises from this kind of meaning. Implied meaning is expressed through language and various elements related to the literary genre، and would be referred to as the text’s “language.” In order to investigate the language of short story، the implied meanings have been classified in two categories in present study: primary and secondary. The “primary implied meaning(s)” is (are) the theme of the story، and the “secondary implied meaning(s)” can be deduced from other elements of the story. So each of the elements of story which associates its identity with the theme can be considered and analyzed as a part of short story language. Based on this method and through such a perspective، the Bijan Najdi’s story-collection “The Leopards who have run with me” has been probed in present study. The primary implied meaning which is associated with the theme of all stories is the crisis of identity in a framework of tradition and modernity which is expressed through different techniques and elements.
خلاصه ماشینی:
بررسی نشانه ها و شگردهای بیان معانی ثانوی در داستان های نجدی (با تکیه بر مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند) محمدحسن حسن زادٔە نیری استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی 1 زهرا علینوری دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی (از ص ١ تا ١٨) تاریخ دریافت : ٩٣/٠٧/١٨، تاریخ پذیرش : ٩٣/١١/٠٧ چکیده یکی از مهم ترین هدف های پژوهش در زمینۀ متون ادبی، دستیابی به معنای ثانوی یا ضمنی متن اسـت ؛ زیرا این معنا برابر با ادبیت متن است .
گاهی اوقات نامی کـه بـرای آنها انتخاب میشود، لقبی است که وابسته به شغلشان است و این امر دلالت بر ایـن دارد که افراد هویت خودشان را به واسطۀ شغلشان به دست میآورند و این شغل ها هم بیشـتر شغل های مدرن هستند؛ مانند ستوان ، اسـتوار، پاسـبان («اسـتخری پـر از کـابوس »)، دکتـر («سپرده به زمین »، «مرا بفرستید به تونل »، «گیاهی در قرنطینه »).
نداشتن نام نیز به معنای از دست دادن هویت اسـت ؛ بـرای نمونـه ، در داسـتان «سپرده به زمین »، طاهر و ملیحه قصد دارند بـرای بچـه ای کـه جسـدش را پیـدا و دفـن کرده اند، نامی انتخاب کنند، اما موفق نمیشوند؛ این امر دلالت بـر ایـن دارد کـه نسـل و هویت سنتی آنان نمیتواند دوام یابد.
لاغر بودن که از دیگر خصوصیات پرتکـرار و برجستۀ شخصیت های سنتی است ، دلالت بـر ضـعف و نـاتوانی جسـمیشـان در مقابـل نوگرایی دارد؛ طاهر و ملیحه در «سپرده به زمین »، پدر طاهر در «تاریکی در پوتین »، ملیحه در «سه شنبۀ خیس »، طاهر در «گیاهی در قرنطینه » شخصیت هایی هسـتند کـه بـه لاغـر بودنشان اشاره میشود.