چکیده:
در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی جنگ چریکی بهعنوان راهکاری که در
بعضی از کشورها توانست به موفقیت برسد در ایران هم برای مبارزه با رژیم پهلوی مدنظر
قرار گرفت. اما این فعالیتها بدون دستیابی به اهداف خود به شکست انجامید. مساله
بنیادین تحقیق حاضرء بررسی ناکامی جنگ چریکی در ایران دوران پهلوی دوم است. مطابق
آنچه که در این تحقیق به دست آمده است» نارسایی ایدئولوژیک و استراتژیک مهمترین علل
شکست گروههای چریکی در ایران بوده است.
خلاصه ماشینی:
در اين عرصه جريان هايي که در مبارزات شان گرايش راديکال داشتند به جنگ مسلحانه با رژيم روي آوردند که مي توان به هيأت هاي موتلفه ، حزب ملل اسلامي به رهبري سيدکاظم بجنوردي ، جنبش انقلابي مردم ايران (جاما) به رهبري حبيب ال پيمان و دکتر کاظم سامي ، سازمان چريک هاي فدايي خلق ايران که از تلفيق گروه احمدزاده و جزني شکل گرفت ، سازمان مجاهدين خلق که منشعب از نهضت آزادي بود و گروه هاي کوچک مارکسيستي مانند گروه لرستان و گروه توفان اشاره کرد که تنها راه چاره را در مشي مبارزه مسلحانه مي دانستند.
)274 :1389 درحالي که گروه جزني ، بيشتر متأثر از تجربه هاي کوبا و الجزاير، به اين نتيجه رسيده بودند )کيانوري ، ١٣٧١: ٤٣٣) و استراتژي خود را “مشي قهرآميز در جهت برپاساختن انقلاب دموکراتيک نوين ، انتخاب و مشي قهرآميز در آن شرايط و آغاز مبارزه چريکي در جنگل و کوه مي ديد» (سازمان چريکي فدايي خلق ، بي تا: ١٩).
مبارزات چريکي در کشورهايي که با تفکر مارکسيستي به انقلاب رسيدند به شيفتگان مبارزه مسلحانه ، الهام بخش بود و چهره اي متفاوت از مارکسيسم را ترسيم مي کرد؛ همين شيفتگي ، سبب شد جريان هاي چريکي اصول تاريخي ، اجتماعي و مبارزاتي مارکسيسم را بي عيب و نقص بپندارند و مارکسيسم را بدون توجه به ابعاد ضد ديني آن ، علم مبارزه ، تحول ، انقلاب و سازمان دهي تلقي کنند و نيازمندي هاي خود را در اين زمينه ، از آثار مارکسيستي اقتباس نمايند؛ درواقع خودباختگي در برابر مارکسيسم ، عارضه اي بود که بخشي از فعال ن سياسي و اجتماعي جامعه ايران در آن گرفتار شده بودند.