چکیده:
علامه آملی از حکیمان عارفی است که مدارج علمی و عرفانی و مراتب حکمی و معنوی وی گرهخوردگی و آمیختگی بلافصلی با موضوع معرفت نفس و خودشناسی دارد. به نظر وی مبحث نفس ناطقة انسانی، قلب جمیع معارف ذوقیه و قطب قاطبة مسایل حکمیه و محور استوار کل مطالب علوم عقلیه و نقلیه و اساس پایدار همة خیرات و سعادتها است و معرفت آن اشرف معارف است و پس از معرف حق سبحانه، هیچ موضوعی در حکمت متعالیه به پایة آن نمیرسد. به باور وی خودشناسی، نزدیکترین و سهلالوصولترین راهی است که به خداشناسی منجر میشود؛ در واقع انسان خود راهی است به سوی خدای خویش. بنابراین خودشناسی، شناختن راه سلوک است و مراتب این سلوک نیز همان مراتب وجودی انسان است که به مقام خلیفهاللهی و مرتبة فنا میانجامد. در تعبیری دیگر و بنا بر حدیث «ان الله خلق آدم علی صورته» از آن جایی که آدمی صورت علم عنایی حق است میتواند همة اسماءالله را در خود مشاهده کند و هر چه را که آشکار و نهان است در خود پیدا کند.
خلاصه ماشینی:
به دیگر سخن او نسبت به موجودات مادی ، کل و هدف محسوب می شود اما خود در عین حال به سوی کل و هدفی بالاتر در حرکت است : چو حیوان مرکز دور نبات است مر حیوان را به انسان التفات است بود انسـان به دور عقل دایر که حق مطلق است و نور قاهر شده اطــلاق عقل اندر رسائل به حق سبحــانه انـدر اوائل بلی طبع نظام کـل بر این است که هر کلی به جزء خود حنین است (حسن زادة آملی ،١٣٧٧، ٣٤٣) یا: جمله اشیا مظهر اسما آدم ، آدمــی مظهر و مجلای خاص علم الاسماستی (همان ، ١٧٤) شاید به دلیل بهره مندی کامل انسان از دو بعد متفاوت وجودی مادی و معنوی ، وی مخلوق بالقوة کامل و جامع و به تعبیری اشرف مخلوقـات اسـت ؛ «براسـاس باورهـای عرفـانی وجـود و هستی متمایز و دو بعدی انسان ، هدف نهایی آفرینش ، محور و خلاصـۀ وجـود و هسـتی هـر دو عالم ، نسخۀ جامعه و کون جامع است » (کوپا، ١٣٨٥، ١٢٩).