چکیده:
درچارچوب روابط پرتنش وفرازونشیب میان آمریکاوایران،رویکردتحریمی ایالات متحده ازاهمیت خاصی برخورداراست . عملکردمزبورکه حدودسه دهه یعنی اززمان کارترسابقه دارد، درمقاطع مختلف بانوساناتی همراه بوده است . به عبارت دیگر،الگوی برخوردآمریکا باتهدید ایران، برمحورسیاست تحریم ، دردورههای جنگ سرد، دهه پایانی قرن بیستم وشرایط بعداز یازدهم سپتامبر، مسیری تکاملی وروبه گسترش راطی کرده که درکنارتاثیرپذیری دائمی از انگیزهها وملاحظات واقع گرایانه ، به تدریج به دستمایه های سازهانگارانه آن نیزافزوده شده است . نوشتارحاضرمیکوشدکه براساس منطق ناظربرمکتب یادشده (سازهانگاری)،تصویرجدیدی از رفتارتحریمی علیه ایران رادرطول دهه های گذشته ارائه نماید. براین پایه فرضیه محوریاین نوشتار عبارت است ازاینکه : سیاست تحریمی آمریکاعلیه ایران درطول سه دهه گذشته ازروندی تکاملی برخورداربوده،به گونه ای که درکنارتداوم پایبندی به ملاحظات واقع گرا،به وجه سازهانگارانه اش افزوده شده است .
خلاصه ماشینی:
ازسوی دیگر،باابتنای برمباحث نظری مربوط به مقوله تحریم و به ویژه موقعیت آن در بستر نظریه پردازی روابط بین الملل ، فضای تشریحی روند تحول در دیدگاههای رهبران آمریکا بر محور ضرورت تداوم و تعمیق سیاست تحریمی (علیه ایران )، با نوعی بسترسازی نظری همراه شده تا از رهگذر آن بتوان میان ملاحظات صرفا امنیتی و نظامیگرای مربوط با دغدغه های غیرمادی یا هویتی ناظربرسیاست یادشده، تفاوتهای معنادار را مشخص کرد.
در همین ارتباط، میتوان به منابعی اشاره داشت که به تشریح تحریم از منظر نظریه های روابط بین الملل پرداخته اند (٢٠٠٩ ,Alexander) دسته دیگر کتب و مقالاتی که در بررسی سیاست تحریم آمریکا علیه ایران بر نقش گروههای ذینفع و لابیها درروند تصمیم گیریهای مربوط پافشاری دارند (عنادی،١٣٨٥وطباطبایی، ١٣٨٥).
افزون برآن، میتوان از نکات دیگری که بر تشدید احساس یا تصورناامنی تل آویوولابی یهود (درآمریکا) نسبت به تهدید ایران مؤثربود، نام برد: پایان جنگ سرد و کاهش اعتبار راهبردی اسرائیل در چارچوب ملاحظات راهبردی آمریکا ( ٤٣-١٩٩٤٢٥,Schroeder)، افزایش چشمگیر همکاری نظامی آمریکا با شورای همکاری خلیج فارس (همگام با نبرد کویت در سال ١٩٩١) که نشانگرآن بود که اسرائیل ، تنها کشوری نیست که این دولت برای حفظ منافع خوددرمنطقه برآن تأکیدمیکند(١٩٩١:٣٥ ,Barnet)؛ بعددیگری ازمساعی تحریمی کلینتون علیه ایران،به شکل گیری نوعی بازدارندگی اقتصادی و فناوری بر محور ایجاد"اجماعی کارساز" میان متحدین اروپایی (همراه با ژاپن ) مربوط می شود؛ سیاستی که در شرایط فقدان تحریم های سازمان ملل علیه ایران، از چالش حاصل از فقدان مشروعیت رفتاری این دولت (در زمینه تحریم ایران) نیز می کاست (٨٨-١٩٩٣٨٧,Klawson).