چکیده:
یکی از مشهورترین و ناشناختهترین اشاعه دهندگان اندیشه اصلاح دینی در ایران دوره پهلوی اول، رضاقلی سنگلجی معروف به «شریعت» بود. اصلاحات دینی رضاشاه که منجر به انزوای بخشی از روحانیت گردید، راه را برای ورود علمایی چون شریعت که تاکیدشان بر عقل و عقل گرایی بود، هموار ساخت. وی از عقل در فهم دین و سنت استفاده نمود. ریشههای فکری وی به عنوان احیاگر دینی منبعث از افکار اصلاح گران دینی پیشین همچون سید جمال الدین اسدآبادی، محمدعبده مصری و نیز معاصرش اسدالله خرقانی بود. مخالفینش وهابیت را هم بدان اضافه مینمایند. برخلاف دیگر نواندیشان دینی، سنگلجی از حوزه اسلام و شیعه ننمود بلکه وی در آثاری که از خود بجا گذاشت، هدفش را مبارزه با خرافات عنوان نمود، اما پارهای عقاید و اقدامات او در مبارزه با خرافات از سوی برخی مراجع رسمی شیعه با مخالفت مواجه شد. بررسی دیدگاههای شریعت، مولفههای مورد نظر وی در اصلاح دینی و بازتاب برخورد حکومت در برابر فعالیتهای وی موضوع مقاله حاضر خواهد بود.
One of the most famous and well-known proponents of Thought Religious reformation in the first Pahlavi era in Iran، was Reza Sangelaj called "Shariat". Reza Shah's Religious reformation that was led to the isolation of Part of the Clergy، and paved the way for the entry of ulama like Shariat who emphasized reason and rationalism.
He has used the reason to understand the religion and traditions. His Intellectual roots as a religious revivalist were derived the Thoughts of former religious reformers such as Jamal al-Din Asad Abadi، Egyptian Muhammad Abduh as well as his contemporary Asadullah Kharaghani، His opponents has added Wahhabism to them.nlike Kasravi founded "Pakdini" (clean religious)، Sangelaj did not violate of Islam and Shiite areas، Even in his works which remained،He Stated his aim to fight against superstition occurred in the Qur'an. But his actions in the fight against superstition by other religious reformist، Kasravi did not completely accepted.
The stuely of shariat point of view، illustrates his intentions in Religious reformation and government reaction against his actions of activities is the manin topic of his paper.
خلاصه ماشینی:
"اگـر مجددا نفس بعد از مرگ به ماده تعلق پیدا ند لازم میآید که فعلیت مجددا به قوه بازگشـت ١- انتشار «اسلام ورجعت » فرید تنکابنی، هیاهویی بپا کرد، علمایی که تا آن زمان نسبت به نظریات ، آراء، نوشـته هـا، نحـوه تبلیـغ و کلاسهای شریعت بی طرف و سکوت اختیار کرده بودند، دست از آن کشیده ، حتی از عبـدالکریم حـائری اسـتفتا نمودنـد کـه ایشـان موضوع رجعت را تأیید کردند (چهاردهی، ١٣٦٣: ١٧٣-١٧٤) فریدتنکابنی درتشریح دلیل توجهش به مسئله رجعت ، این مسـئله را بـه منزله بابی برای دعاوی باطله مردمان شیاد میداند که - به نظر وی- با مذهب سازی به ویژه در ایران ، لطمه بزرگی به ارکـان تشـیع وارد آورده است .
با این اوصاف مشخص میشود آنچه شـریعت در باب انکار رجعت و اصول اجماعی شیعه بیان میکند کوششـی اسـت تـا اسـلام سـنتی و وحیانی را با تفسیر به رأی و با تفکرات جدید مدرنیستی سازگار کنـد و تحـت تـأثیر فضـای گفتمانی زمان خود دست به اصلاحگری در دین بزند، مسأله ای که صاحب زمـانی از آن بـه «نهضت ناشناخته » شریعت یاد میکند؛ وی معتقد است : تز اساسی وی در«اسلام و رجعت و کلید فهم قرآن » این بود که بدون نسخ اسلام و با دیدگاه انتقادی نسبت به پاره ای از اخبـار و احادیث مربوط به ظهور مهدی موعود، «عنصر قیام به سیف و ظهور مسـلحانه و مایـه ی جنگ و انتقام جویی را از آن بزداید و جنبه ی رهبری شخصی را نیزازآن حذف نمایـد و بـدان بیشتر صورت یک نهضت ترقی خواه دسته جمعی و اجتماعی بدهد و آن را جهان بینی مقبول نسل نو قرار بدهد."