چکیده:
رقابت دولت استعمارگر بریتانیا با آغاز قرن نوزدهم در ایران و اواخر آن در مصر آغاز شد. این رویداد که با هدف غارت ثروت ملی دو کشور بود، بازتابی وسیع در ادبیات داشت. در این پژوهش دیدگاههای میرزاده عشقی و حافظ ابراهیم در باب استعمارستیزی به صورت مقایسهای مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به اینکه هر دو شاعر در دوره زمانی تقریبا همسانی میزیستهاند، اشتراکات زیادی میان افکار آنها دیده میشود. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه مکتب آمریکایی، اشعار این دو شاعر را مورد تحلیل قرار داده و به این نتیجه رسیده است که مبارزه با استعمار در اشعار هر دو شاعر، در قالب محورهایی همچون وطندوستی، هجو بیگانگان و آگاهیدادن به مردم مطرح شده است. افزون بر این اشعار ضداستعماری دو شاعر در عین شباهت در مضامین، از جهت سبکی دارای برخی تفاوتها است.
خلاصه ماشینی:
او تا توان دارد این قرارداد ننگین را زیر سؤال میبرد و آنهایی را که زیر بار این قرارداد رفتهاند، وطن فروش و خائن میداند و میگوید: نام دژخــیم وطن، دل بـــشنود خون میکنـــد پس بدین خونخوار، اگر شد روبهرو چون میکند؟ (کلیات مصور عشقی،1342: 334) استعمارستیزی و مخالفت با بیگانگان در اشعار حافظ ابراهیم ملت عرب که سالها زیر سلطه عثمانی طعم استبداد داخلی را چشیده بود، در اواخر قرن نوزدهم در مصر و در اوایل قرن بیستم در دیگر کشورها به مصیبت استعمار خارجی گرفتار آمد و کشورهای استعمارگر بیگانه با وعدهها و استقلال ظاهری و دروغینی که به کشورهای عربی میدادند، سیطره خود را همچنان حفظ میکردند و این سیاست را با برگزاری انتخابات صوری و یا انعقاد پیمانها و معاهدهها دنبال میکردند.
وی بار دیگر در ابیاتی چند سعد را بر مذاکره با انگلیس تشویق میکند اما از او میخواهد که به هنگام احساس خطر از جانب انگلیسیها، تدبیر و اندیشهای صحیح به کار گیرد که در اینصورت حتی اگر مذاکرات به نتیجه نرسد و رابطه دو کشور قطع شود، هیچ سرزنشی متوجه او نخواهد شد بلکه میتواند با سرافرازی به نزد ملت خویش بازگردد: فاوض فإن أوجست شرا فاعتزم وارجع الینا بالکرامة کاســـــیا واقـطع فحبلک بالهدی موصولوعلیک من زهراتــــــها إکلیل(8) ( همان: 113) مقایسه استعمارستیزی در اشعار حافظ ابراهیم و میرزاده عشقی با فراهم شدن زمینه مناسب، شعر معاصر در ایران و مصر مردمی میشود و مشکلات مردم و جامعه را مطرح میکند.