چکیده:
هنگامی که "نیچه " ضمن ایجاد تقابل میان فلسفه "هراکلیتوس " و سنت فلسفی آن را بر مبنای بازی تفسیر میکند و به تحسین آن میپردازد باید منتظر نقش آفرینی این مفهوم در فلسفه خود نیچه نیز باشیم . پس از این مقدمه ، به برخی اندیشه های نیچه اشاره میکنیم که او بر مبنای آنها خود را در مقابل سنت متافیزیکی قرار میدهد و نشان میدهیم که چگونه این اندیشه ها با بازی ارتباط مییابند. شدن و صیرورت به جای بودن ، نگاه بازیگونه به جهان ، اندیشه به مثابه بازی، مواجهه با نگاه متافیزیکی به ضرورت بر مبنای بازی تاس و نیز نگاه مبتنی بر معصومیت بازی در اخلاقی فراسوی خیر و شر، همگی گواه استفاده نیچه از این مفهوم برای مواجهه با متافیزیک است . همچنین شاهد حضور مفهوم بازی در اندیشه های بنیادینی چون «اراده قدرت » و «بازگشت جاودانه همان » هستیم . از طرف دیگر مسئله تفسیر فلسفه نیچه و فهم آن همچنان چون معمایی ناگشوده است ؛ تفسیر متافیزیکی "هایدگر" از نیچه از مفهوم بازی در اندیشه او غفلت کرده است و "یاسپرس " نیز هرگونه تفسیر نهایی نیچه را غیرممکن میداند. اما این "دریدا" است که تحت «بازی نشانه ها» به تفسیر نیچه میپردازد. در پایان تلاش میکنیم نشان دهیم چگونه درک نقش مفهوم بازی در فلسفه نیچه پرتو جدیدی بر فهم کلیت اندیشه او میافکند.
خلاصه ماشینی:
شدن و صیرورت به جای بودن ، نگاه بازیگونه به جهان ، اندیشه به مثابه بازی، مواجهه با نگاه متافیزیکی به ضرورت بر مبنای بازی تاس و نیز نگاه مبتنی بر معصومیت بازی در اخلاقی فراسوی خیر و شر، همگی گواه استفاده نیچه از این مفهوم برای مواجهه با متافیزیک است .
قرار نیست آنچه میسازد بهترین باشد یا تنها اگر بهترین نبود آن را ویران سازد؛ کودک فقـط بازی میکند: هراکلیتوس دلیلی در دست نداشت که چرا میبایست اثبات کند (آنگونه که لایب نیـتس کرد) که این ، بهترین همه جهان های ممکن است .
چنین انسانی، چشم خود را بر آرمان باژگونه آن گشوده است : یعنـی بـر آرمـان سـبک روح تـرین و سـرزنده تـرین و جهانگردترین انسان ، بر انسانی که نه تنها با آنچه بوده است و هست کنار آمـدن و سـرکردن مـیآمـوزد، بلکه آن را دیگر بار، فراز تا جاودان همچنان که بوده و هست ، میخواهد و سیریناپذیر فریاد میزند: «از نو» آن هم نه تنها به خویش ، بل به تمامی این نمایش و بازیگری، آن هم نه به یکبار بـازیگری، بـل در اصل به آن کس که درست به این بازیگری نیاز دارد- و آن را موردنیاز میکند: زیرا او هر بار بـرای ایـن بازی به خویشتن نیاز دارد- و خویشتن را مورد نیاز میکند – یعنی چـه ؟ و ایـن مگـر دور باطـل خـدائی نیست ؟ (نیچه ، ١٣٦٢، ص ١٠٠) اراده قدرت به نظر میرسد حتی اراده قدرت را نیز در پرتو بازی میتوان بهتر درک کرد.